سیانور

هیچی مهم نیس !...زندگی ارزش ندارد...

سیانور

هیچی مهم نیس !...زندگی ارزش ندارد...

بزرگ علوی و صادق هدایت

صادق هدایت در جوانی گیاه‌خوار شد و کتابی در فواید گیاه‌خواری نیز نوشت. او تا پایان عمر گیاه‌خوار باقی‌ماند. بزرگ علوی در این باره می‌نویسد: «یک بار دیدم که در کافه لاله‌زار یک نان گوشتی را که به زبان روسی بولکی می‌گفتند، به این قصد که لای آن شیرینی است، گاز زد و ناگهان چشم‌هایش سرخ شد، عرق به پیشانی‌اش نشست و داشت قی می‌کرد که دستمالی از جیبش بیرون آورد و لقمه نجویده را در آن تف کرد.»

خاطره ای از صادق هدایت به نقل از برادرش

محمود هدایت در پاسخ به این سوال که: آیا از طرف خانواده هیچ کوششی نشده بود که عادت گیاهخواری از سر صادق هدایت بیفتد؟ چنین گفته است:
چرا، همه مان آنچه که توانستیم سعی کردیم، اما چگونه ممکن است موجودی را به زور وادار کرد که آنچه را نمی خواهد، بخورد؟ آنهم یک موجود نازک نارنجی و آرام و گاه تند و عصبی را... فقط میان ما، مادرم بود که با آنهمه باز سعی می کرد فورمولی پیدا کرده و برای جلوگیری از ضعف بنیه او یک طوری توی غذایش گوشت قاطی بکند که او نفهمد. خدا می داند که آن زن بی گناه چه کارها در این مورد نکرد. چه ابتکارها که به خرج نداد. گاهی آب گوشت را می گرفت و مخفیانه توی غذای او می ریخت، و یا گوشت را له می کرد و آن را با سیب زمینی و سبزی قاطی می کرد و جلویش می گذاشت. صادق هم به خاطر اطمینانی که به قول مادرم داشت و با اعتماد به اینکه، آنچه که می خورد گوشت توی آن نیست مشکوک نمی شد. اما روزی ماجرایی پیش آمد که او متاسفانه دیگر نتوانست حتی به قول مادرم نیز اعتماد کند. ماجرا این طور اتفاق افتاد: یک روز مادرم بدون آنکه بداند چه می کند با صدای بلند به آشپز دستور می داد که آب گوشت را گرفته و با غذای صادق خان قاطی کرده و ان قدر چاشنی به آن بزند که مزه گوشت از بین برود، بی خبر از اینکه صادق به طور غیر منتظره کنار راهرو ایستاده و دارد همه این توصیه ها را می شنود... این ماجرا چنان صادق را ناراحت و متاثر و عصبانی نمود که او بلافاصله قهر کرد و تا مدت ها در خانه غذا نخورد.
و بعدها تغذیه در رستوران برای او به صورت یک عادت درآمد.

برگرفته از کتاب "خودکشی صادق هدایت"، بکوشش اسماعیل جمشیدی، انتشارات زرین، چاپ دوم زمستان 1376

گله ( محمد بیباک )

رپ بسیار زیبای محمد بیباک با نام گله...حتمن گوش کنید




DOWNLOAD

عکس تو ( خشایار اعتمادی)

ترانه فوق العاده زیبای عکس تو از خشایار اعتمادی خوش صدا



شعر عاشقانه

در نگاه ات همه ی مهربانی هاست:
قاصدی که زندگی را خبر می دهد.
و در سکوت ات همه ی صداها:
فریادی که بودن را تجربه می کند.
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
کوه با نخستین سنگ ها آغاز می شود
و انسان با نخستین درد.
در من زندانی ستمگری بود
که به آواز زنجیرش خو نمی کرد-
من با نخستین نگاه تو آغاز شدم.
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


تو که ای؟ سرو آزاده ی من
نور چشم خدا داده من
چشم تو، جام من، باده ی من
تو امیدم، توانم، بقایم.
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
سالها دل بمهر تو بستم
پشت خود را ز غمها شکستم
نیمه شبها براهت نشستم
تا شود از تو روشن سرایم .
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
چون روی بامدادان ز پیشم
غمزده، خسته جان، دلپریشم
بی خبر از دل و جان خویشم
همدم غم، اسیر بلایم .
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
تا که شب سوی من باز گردی
بادل خسته همراز گردی
همدم جان ناساز گردی
بر فلک هست، دست دعایم .
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
من ز دنیا، تو را برگزیدم
رنج بی حد بپایت کشیدم
تا شود سبز، باغ امیدم ـ
جان ز تن رفت و نیرو ز پایم .
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
زندگی بی تو، شوری ندارد
بی تو جانم سروری ندارد
چشم من بی تو نوری ندارد
ای جمال تو نور و ضیایم .
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
یادم آید یکی نیمه شب بود
در تن و جان تو سوز تب بود
جان من زین مصیبت بلب بود
شاهدم گریه ها یهایم .
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
بی خبر بودی از زاری من
غافل از رنج بیداری من
فارغ از درد و غمخواری من
و آنهمه ندبه و ناله هایم .
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
بودی آن عهدها خاکبیزان
میخرامیدی افتان و خیزان
من بدنبال تو اشکریزان
تا که در پای تو سر بسایم
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
بود آن روزگاران، شبانم
نرگسی مست تر از شرابم
سیمگون سینه، چون ماهتابم
رفت از کف جمال و صفایم .
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
بلبل من! نوای تو خواهم
عمر را در هوای تو خواهم
زندگی را برای تو خواهم
تو بپائی اگر من نپایم .
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
دست ات را به من بده
دست های تو با من آشناست
ای دیر یافته با تو سخن می گویم
به سان ابر که با توفان
به سان علف که با صحرا
به سان باران که با دریا
به سان پرنده که با بهار
به سان درخت که با جنگل سخن می گوید
زیرا که من
ریشه های تورا دریافته ام
زیرا که صدای من
با صدای تو آشناست.
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
شانه ات مجاب ام می کند
در بستری که عشق
تشنه گی ست
زلال شانه های ات
هم چنان ام عطش می دهد
در بستری که عشق
مجاب اش کرده است.
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
تـن تـو آهـنگی است
و تـن من کلمه ای است
که در آن می نـشیند
تا نـغمه ای در وجود آیـد
سروده ی که تـداوم را می تـپد
در نگاهت همه ی مهـربـانی هاست:
قـاصدی که زنـدگی را خبر می دهد.
و در سکـوتـت همه صداها
فـریـادی که بـودن را
تـجربـه می کـند.
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
عـشق
خـاطره یی ست به انتـظار ِ حـدوث و تـجـدد نـشسته٬
چـرا کـه آنـان اکـنون هـر دو خـفـته انـد.
در ایـن سوی بـستر
مـردی و
زنـی
در آن سـوی.
تــندبـادی بـر درگـاه و
تـندبـاری بـر بـام.
مـردی و
زنـی
خـفته.و در انتـظار ِ تـکرار و حـدوث
عــشقی
خـسته.
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
با درودی به خانه می آیی و
با بدرودی
خانه را ترک می گویی
ای سازنده!
لحظه ی ِ عمر ِ من
به جز فاصله یِ میان این درود و بدرود نیست:
این آن لحظه ی ِ واقعی ست
که لحظه ی ِ دیگر را انتظار می کشد.
نوسانی در لنگر ساعت است
که لنگر را با نوسانی دیگر به کار می کشد.
گامی است پیش از گامی دیگر
که جاده را بیدار می کند.
تداومی است که زمان مرا می سازد
لحظه ای است که عمر ِ مرا سرشار می کند.
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
اشک رازیست
لبخند رازیست
عشق رازیست
اشک آن شب لبخند عشقم بود
قصه نیستم که بگویی
نغمه نیستم که بخوانی
صدا نیستم که بشنوی
یا چیزی چنان که ببینی
یا چیزی که چنان بدانی…
من درد مشترکم
مرا فریاد کن.
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
آنگاه بانوی پر غرور عشق خود را دیدم
در آستانه پر نیلوفر،
که به آسمان بارانی می اندیشید
وآنگاه بانوی پر غرور عشق خود را دیدم
در آستانه پر نیلوفر باران،
که پیرهنش دستخوش بادی شوخ بود
و آنگاه بانوی پر غرور باران را
در آستانه نیلوفرها،
که از سفر دشوار آسمان باز می آمد.
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
من کیم؟ گنج مهر و وفایم
من کیم؟ آسمان سخایم
من کیم؟ چهره یی آشنایم
مادرم، جلوه گاه خدایم
من کیم؟ عاشق روی فرزند
جان من پر کشد سوی فرزند
بر نخیزد دل از کوی فرزند
عاشقم، عاشقی مبتلایم

شعر عاشقانه زیبا

به لبخندی مرا از غم رها کن

                 مرا از بی کسی هایم جدا کن

اگر مردن سزای عاشقان است

                  برای مردنم هر شب دعا کن




من که با نغمه ی پر سوز تو عادت دارم

                 باز از چشم سیاه تو شفاعت دارم

گرچه لبخند تو دیریست زیادم رفته

                 من به سرفصل نگاه تو ارادت دارم . . .



   دلم دارد هوای دیدنِ تو

                           به گوشم می رسد خندیدنِ تو

     به نازت می بری جانم به یغما

                             بنازم نازنین، نازیدنِ تو




هر لحظه بهانه تو را میگیرم

هر ثانیه با نبودنت درگیرم

حتی تو اگر به خاطرم تب نکنی

من یکطرفه برای تو میمیرم…





تو که آهسته می خوانی قنوت گریه هایت را


میان ربنای سبز دستانت دعایم کن


 


هر کجا محرم شدی چشم خیانت بازدار
چه بسا محرم که با یک نقطه مجرم می شود


 


دل به دلداران سپردن کارهر دلدار نیست


من به تو جان می سپارم دل که قابل دار نیست!


 


در مکتب ما رسم فراموشی نیست


در مسلک ما عشق هم آغوشی نیست


مهر تو اگر به هستی ما افتاد


هرگز به سرم خیال خاموشی نیست


 


جز من اگرت عاشق و شیداست بگو
ور میل دلت به جانب ماست بگو ور هیچ مرا در دل تو جاست بگو گر هست بگو،نیست بگو،راست بگو...!


 


منم آن شعله آتش که از هر شمع برخیزم


تمام هستی خود را فقط به پای تو ریزم


درون قلب من فرمانروایی کن


که از موی تو برخیزد همه عطر دل انگیزم...


 


من عاشق آن دیده چشمان سیاهم بیهوده چه گویم که پریشان نگاهم گر مستی چشمان سیاه تو گناه است من طالب آن مستی و خواهان گناهم...


 


مگذار گذاشت در دلت گم بشود مجذوب طلسم سیب و گندم بشود مگذار که زندگی به این شیرینیقربانی یک سوء تفاهم بشود مجنون گر ز آتش لیلی سرخ است یا لاله اگر به هر دلیلی سرخ است شرح دل ما حیف است که پنهان باشد این صورت ما به ضرب سیلی سرخ است...


اشعار عاشقانه

ای که بر لبهای ما طرح تبسم می شوی
دعوت ما بوده ای، مهمان مردم می شوی ؟!!!


 


از دلم تا لب ایوان شما راهی نیست
نیمه جانی است درین فاصله قربان شما


 


کجایی ای رفیق نیمه راهم
که من در چاه شبهای سیاهم
نمی بخشد کسی جز غم پناهم
نه تنها از تو نالم کز خدا هم


 


درسکوت دادگاه سرنوشت


عشق برما حکم سنگینی نوشت


گفته شد دل داده ها از هم جدا


وای بر این حکم و این قانون زشت


 


عاقبت یک روز مغرب محو مشرق می شود


عاقبت غربی ترین دل نیز عاشق می شود


شرط می بندم زمانی که نه زود است و نه دیر


مهربانی حاکم کل مناطق می شود


 


دورم ز تو ای خسته خوبان چه نویسم؟


من مرغ اسیرم به عزیزم چه نویسم؟


ترسم که قلم شعله کشد صفحه بسوزد


با آن دل گریان به عزیزم چه نویسم؟


 


تو را گم می کنم هر روز و پیدا می کنم هر شب


بدین سان خواب ها را با تو زیبا می کنم هر شب


                              تبی این کاه را چون کوه سنگین می کند آنگاه


                               چه آتش ها که در این کوه برپا می کنم هر شب


 


رفتی و ندیدی که چه محشر کردم


با اشکتمام کوچه را تر کردم


وقتی که شکست بغض تنهایی من


وابستگی ام را به تو باور کردم


 


طرح چشمان قشنگت در اتاقم نقش بسته


شعر می گویم به یادت در قفس غمگین و خسته


من چه تنها و غریبم بی تو در دریای هستی


ساحلم شو غرق گشتم بی تو در شبهای مستی


 


آنکه چشمان تو را این همه زیبا می کرد


کاش از روز ازل فکر دل ما می کرد


یا نمی داد به تو این همه زیبایی را


یا مرا در غم عشق تو شکیبا می کرد(just 4 u) !


جملات زیبا

راستی ثانیه ها نامردند؛

گفته بودند که بر می گردند؛

برنگشتند و پس از رفتنشان؛

بی جهت عقربه ها می گردند ...


 دنیا جای خطرناکی برای زندگی است. نه به خاطر مردمان شرور، بلکه به خاطر کسانی که شرارتها را می بینند و کاری در مورد آن انجام نمی دهند. 
 

- البرت انیشتین



کنار رودخونه نشسته بود، که ناگهان یک پری دریایی می‌بینه، بهش میگه: وااااای، زن من میشی؟

پری میگه: آخه من که آدم نیستم!

کمی سرش رو میخارونه و میگه: فکر کردی من هستم؟!



 آنقدر بزرگ و گرفتار شده ایم که یادمان می رود توپمان در حیاط شبها تنها می ترسد ویادمان رفته که مدادهای سیاه و سفید که هرگز تراشیده نشدند پدر مادر ده مداد رنگی دیگر هستند که ما همیشه تراشیده ایم وکوچک شده اند .

    اما از شما چه پنهان گاهی آنقدر کودک می شوم که یادم می‌رود بزرگ شده ام و هنوز عروسکهایم سر تاقچه ی زندگیم خاله بازی می کنند ، هنوز در مراسم تدفین گنجشکها شرکت می کنم و باران پا برهنه تمام کودکی را درمن می دود ...




کاش میشد که دلم از عاشقی بو ببرد

یار آمده دل را به شکار چشم آهو ببرد

خسته ز دلم ... بگو خریدار کجاست ؟

تا قلب مرا به شرط چاقو ببرد



آی آدم ها که بر ساحل نشسته شاد و خندانید

یک نفر در آب دارد می سپارد جان

یک نفر دارد که دست و پای دائم می زند

روی این دریای تند و تیره و سنگین که می دانید



هر که گردد پاک طینت محرم دلها شود

            هر که در خون صاف گردد قابل مینا شود

از دهان گل شنیدم بر سر بازار گفت

            هر که با ناکس نشیند عاقبت رسوا شود



مرد زندانی می خندید.. شاید به زندانی بودن خویش شاید هم به آزاد بودن ما... راستی زندان کدام سوی میله هاست؟؟؟




گل اگر خار نداشت

         دل اگر بی غم بود

                  اگر از بهر پرستو، قفسی تنگ نبود

   زندگی،

             عشق،

                    اسارت،

                              قهر،

                                    آشتی،

                                          همه بی معنا بود...




عاشق تر از همه ما موش کوریست که زیبایی جفتش را چشم بسته باور می کند 



من اینجا بس دلم تنگ است

و هر سازی که می بینم بد آهنگ است...

بیا ره توشه برداریم

قدم در راه بی برگشت بگذاریم

ببینیم آسمان هر کجا آیا همین رنگ است...



تو از دردی که افتادست بر جانم چه می دانی؟
دلم تنها تو را دارد ولی با او نمی مانی
تمام سعی تو کتمان عشقت بود در حالی
که از چشمان مستت خوانده بودم راز پنهانی
فقط یک لحظه آری با نگاهی اتفاق افتاد
چرا عاقل کند کاری که بازآرد پشیمانی؟



آنجا که تویی رهگذری نیست مرا

جز دوریه تو غم دیگری نیست مرا

خواهم که به جانبت پرواز کنم

حیف است که هیچ بال و پری نیست مرا



لنگر عشق زدم بر دل طوفانه تو

تکیه گاهم شده است ساحل بارانیه تو



خسته در حبس زمینم . ماه من یادم کن

یه نگاهی . یه پیامی . سخنی شادم کن



به آسمون سپردم چشم از تو برنداره

مواظب تو باشه سرت بلا نیاره

تا تو نخوای نباره دلت گرفت بباره

همیشه باتو باشه تورو تنها نذاره



تو نبودی دل به دل راهی نداشت

از خیال عشق آگاهی نداشت

تو نباشی تا قیامت بیکسم

در تمام زندگیم دلواپسم



خدایا من در کلبه یه فقیرانه یه خود چیزی دارم

که تو در عرش کبریایاه خود نداری

من چون تویی دارم و تو چون خودی نداری



بد جوری اون درد عشقت کرده بمن

سرایت

هیشکی باورش نمیشه پر دردم

بی شکایت

...............

تا تو با من زمانه با من است

....

با تو بهار من خزان است با تو شبم

ستاره باران است

..........

دل دریایی من

بی تو مرداب است

...........

در آسمان خسته.درختان خسته تر

شاید نسیم نور شاید

........

می گن برایه رسیدن به عشقت باید از تموم دنیات بگزری

ولی تو که همه دنیایه منی چطور ازت بگزرم

.................

سلامی می کنم از پشت شیشه

الهی سر بلند باشی همیشه

الهی شهر عشق آتیش بگیره

به غیر از سه نفر همش بمیره

یکی یارم یکی دلدار یارم یکی گریه کنه به حال زارم




موزیک بدون کلام

اینم یه آهنگ بی کلام بسیار زیبا برای دوستان غمگین ! زیاد شنیدین از تلویزیون ولی خیلی قشنگه...توصیه میکنم حتمن دانلود کنید !



DOWNLOAD

ای دبستانی ترین احساس من . . .




اولین روز دبستان بازگرد


 کودکی ها شاد و خندان باز گرد


 بر سوار اسب های چوبکی


باز گرد ای خاطرات کودکی



خاطرات کودکی زیباترند


یادگاران کهن مانا ترند


درسهای سال اول ساده بود


 آب را بابا به سارا داده بود



درس پند آموز روباه و خروس


روبه مکار و دزد و چاپلوس


روز مهمانی کوکب خانم است


سفره پر از بوی نان گندم است



کاکلی گنجشککی باهوش بود


فیل نادانی برایش موش بود


با وجود سوز و سرمای شدید


ریز علی پیراهن از تن می درید



تا درون نیمکت جا می شدیم


ما پر از تصمیم کبری می شدیم


پاک کن هایی ز پاکی داشتیم


یک تراش سرخ لاکی داشتیم



کیفمان چفتی به رنگ زرد داشت


دوشمان از حلقه هایش درد داشت


گرمی دستانمان از آه بود


 برگ دفتر ها به رنگ کاه بود



همکلاسیهای درد و رنج و کار


بچه های جامه های وصله دار


بچه های دکه سیگار سرد


کودکان کوچک اما مرد مرد



کاش هرگز زنگ تفریحی نبود


جمع بودن بود و تفریقی نبود


کاش می شد باز کوچک می شدیم


لااقل یک روز کودک می شدیم



یاد آن آموزگار ساده پوش


یاد آن گچها که بودش روی دوش


ای معلم نام و هم یادت به خیر


یاد درس آب و بابایت به خیر


ای دبستانی ترین احساس من


بازگرد این مشقها را خط بزن

دانلود ترانه ابرزیبای مدرسه ها وا شده

گریتون نگیره بابا............دنیا همینه دیگه میگذره...








DOWNLOAD

برای نویسندگی

رای نویسندگی...
برای نویسنده شدن سه عامل برتر : علاقه ، پشتکار و شناخت عناصر و ابزار کار داستان حرف اول را می زند.
الف. علاقه ، عامل مقدم است ، اگر علاقه نباشد ، نطفه ای بسته نمی شود و کار به جایی نمی رسد؛ با حساب و مصلحت کسی نویسنده نمی شود نویسنده واقعی و اصیل نمی شود. خواستن ارادی است نه فطری و ذاتی و موهبتی  ،  یعنی نقش استعداد در نویسنده شدن ، سهم اندکی دارد، در مرحله های نخستین اصلا" کارآیی ندارد، در مرحله های پیشرفتهُ نویسندگی ، شاید خود را نشان بدهد ، این مسأله نیز حتمی نیست . علاقه است که انسان را به دنبال آنچه می خواهد می کشد و انگیزه او را برای دستیابی به آن فراهم می آورد .
ب. پشتکار ، مرحلهُ بعدی است . تنها علاقه داشتن و به انتظار نشستن کاری از پیش نمی برد . باید دنبال این علاقه رفت و در سمت و سوی آن حرکت کرد و از  ابزار و مصالحی که این علاقه را جامهُ عمل می پو شاند ، بهره گرفت و به آن جنبهُ عملی داد، از این و ان کمک گرفت و علاقه را پرورش داد و در جهت درست آن به کار انداخت و تا رسیدن به خواست ، رهایش نکرد. هیچ کاری نباید آن را پس بزند و به فراموشی بسپارد. باید همیشه به آن فکر کرد و امکان نداد که گرفتاری ها و کارهای دیگر موجب کنار زدن آن باشد . گفته اند که عاشق هر چقدر گرفتار باشد، برای معشوقش وقت دارد ، باید عاشق بود و از معشوق هرگز غافل نشد.
ج . شناخت داستان ، فرا گرفتن و جست و جوی همه راه هایی است که این علاقه را به بار می نشاند؛ به عبارت دیگر آنچه خواستن را در حهت توانستن پیش می برد، باید آموخت. آموزه های نویسنده های پیش از خود را به کار بست و کتاب هایی را که در این زمینه خاص نوشته شده ، خواند و عناصر داستان و ادبیات داستانی را شناخت و آن ها را در جهت علاقه خود با پشتکار به کار بست. اگر نیازی باشد که معمولا" هست ، دوره های ادبیات خلاقه را پیش مدرس های این رشته گذراند و آموخته های خود را به گونه ای عملی در پیش آن ها آموزد. هیچ کس نخوابیده و صبح نویسنده از جا بلند نشده است . راه نویسندگی ، راهی است طولانی و پیچ در پیچ و دشوار. این راه را باید گام به گام رفت ؛ همان طور که ویلیام فاکنر، نویسنده بزرگ امریکایی گفته ، این راه میان بر ندارد ، پیشرفت در آن کند است ، باید شکیبا و سر سخت بود و آهسته و به تدریج گام برداشت تا آن چراغ به چراغ زندگی  بخش و خلاقه از پشت پرده های مه به ما نزدیک شود و راه را به سوی تعالی و موفقیت برای ما روشن کند.
علاقه ، پشتکار و شناخت  عناصر داستان 
موُلفه هایی است که باید در پی هم بیاید  . وقتی علاقه را در خود کشف کردید، باید برای تحقق آن بکوشید و مرحله ها را پشت سر گذارید. از این مرحله ها می توان چنین توضیح داد:
الف . عادت به نوشتن ؛ نوشتن را با تمرین و تکرار هر روزی می توان به صورت عادت در آورد . فرد ممکن است که در یک روز ساعت ها بنشیند و بنویسد و روز دیگر فرصت نیابد که کلمه ای روی کاغذ بیاورد ، این روش کار ، عادت به نوشتن را در نویسنده به وجود نمی آورد ، آنچه برای نویسنده شدن مهم است ، ایجاد عادت به نوشتن است ، باید فاصله ای بین نوشتن نیفتد و نوشتن را هر روزی کرد ، اگر دست کم نیم ساعت و یک ساعت در بیست و چهار ساعت شبانه روز به آن اختصاص داده شود،  این حداقل باید در ساعت خاص و معینی در شبانه روز باشد تا تکرار آن ایجاد عادت کندف به عبارت دیگر اگر شش صبح یا چهار بعدازظهر یا یازده شب را برای نوشتن اختصاص می دهید، باید هر روز سر ساعت شش یا چهار یا یازده پشت میز بنشینید و بنویسید تا نوشتن جزء عادت زندگی شما در آید، همان طور که عادت کرده اید که دندان  های خود را در ساعت معینی مشواک بزنید و این کار برای شما عادت شده است.
در نوشتن نظم عامل تعیین کننده است و در پیشرفت فرد ، در هر زمینه ای نقش موُثری بازی می کند ، از این رو باید خود را عادت داد و سر ساعت معین نشست و نوشت، حتما" لازم نیست که داستان بنویسید ، می توانید قلم را روی کاغذ حرکت دهید و هرچه در ذهنتان می گذرد ، روی کاغذ بیاورید، می توانید وقایعی که در روز برای شما پیش آمده ، جاهایی را که رفته اید ، آدم هایی را که دیده اید ، کارهایی که کرده اید و افکاری که از سرتان گذشته و احساس هایی که در پس هر واقعه و وضعیت و موقعیت به شما دست داده ، روی کاغذ بیاورید.
ب . توانایی نوشتن  ، ممکن است در مرحله های ابتدایی قادر نباشید آنچه در سر دارید روی کاغذ بیاورید و برای مضمون های ذهنی خود کلمه ، جمله و اصطلاح های لازم را پیدا نکنید ، به اصطلاح مغزتان یاری نکند و در نوشتن عاجز بمانید. این مساُله را هم می توانید با تمرین و تکرار از پیش راه خود بردارید. شما ممکن است متوجه شده باشید که حرف زدن برایتان راحت تر از نوشتن است و می توانید هر چه در سر دارید ، به راحتی به زبان بیاورید، اما وقتی می خواهید آن ها را روی کاغذ بیاورید ، با اشکال روبرو می شوید و ذهن شما یاری نمی کند و کلمه های مناسب را برای آنچه می خواهید بگویید پیدا نمی کنید. بعضی از نویسنده ها مطالب خود را اول به زبان می آورند و آن ها را ضبط می کنند و بعد آنچه گفته اند ، به صورت نوشته در می آورند ، این روش برای آنها عادت شده است، شما هم می توانید از این روش بهره بگیرید، اما آنچه شما را در نوشتن ناتوان می کند ، غالبا" این مساُله نیست ، بلکه ذخیرهُ کلامی ذهنی شما برای نوشتن کم است و از این رو ، کلمه هایی که برای ادای مفهوم و مضمون های خود می خواهید ، در ذخیرهُ کلامی ذهنی شما وجود ندارد و شما را برای نوشتن ناتوان می کند. چنین  ناتوانی را نیز نیز می توان با کمک گرفتن از نوشته های دیگران از میان بردارید و ذخیره کلامی ذهنی خود را باور کنید.
صفحه ای از کتاب نویسنده ای را که مورد علاقه شماست و به خوب نوشتن معروف است ، به دقت بخوانید و کتاب را ببندید و سعی کنید آنچه خوانده اید به روی کاغذ بیاورید ، ممکن است در مرحله های اول در بمانید و کلمه مورد نیاز را پیدا نکنید، به اصل نوشته مراجعه کنید و آن کلمه یا ترکیب یا اصطلاح را از آن وام بگیرید؛ این نوشته را کنار بگذارید و دوباره سعی کنید آنچه در کتاب خوانده اید ، بار دیگر بنویسید، مطمئنا" این بار به کلمه یا ترکیب و اصطلاح کمتری نیاز پیدا می کنید، چون بار  اول کلمه ها را به ذهن سپرده اید و از آن استفاده کرده اید. با تمرین و تکرار بسیاری از کلمه هایی که در نوشته های دیگران آمده ، جزء ذخیره کلامی ذهنی شما می شود و در نوشته های دیگر خودتان با مفهوم و مضمون های دیگر ، آن ها را به کار خواهید بست . این تمرین را اگر دو _ سه ماه مرتب ادامه بدهید ، خواهید دید که ناتوانی نوشتن شما به تدریج  از بین می رود و برای ارائه هر مفهوم و موضوعی کلمه ها و جمله ها و اصطلاح های مورد نیاز در ذخیرهُ کلامی ذهنی شما وجود دارد و نوشتن را برای شما سهل می کند.
البته در مرحله های ابتدایی ممکن است نوشتهُ شما بی روح و خشک از آب در بیاید و بیشتر ترکیبی از کلمه های  دیگران باشد ، مشکلی نیست ، با تکرار و تمرین یاد خواهید گرفت که در انتخاب کلمه ها بیشتر دقت کنید و آن را در جای خودشان قرار بدهید و به نوشته خود روح و زندگی بدهید و آن را از صورت خشک و رسمی و ژورنالیستی بیرون آورید.
ج. برای نویسنده شدن ، باید داستان زیاد بخوانید. ذهن همچون رایانه ای عمل می کند ، هرچه به آن  بدهید ، همان را به شما بر می گرداند . برای داستان نویس که با وقایع و وضعیت و موقعیت ها سر و کار دارد ، فرض به این است که در مرحله های آغازین ، داستان بیشتر بخوانید و تخیل خود را بارور کند، مثلا" اگر در زمینه داستان کوتاه ، کار می کنید ، باید بیشتر داستان کوتاه بخوانید تا رمان ، خواندن داستان به ذهن تازگی و طراوت می بخشد و تخیل را قوی می کند. به فرض شما ، در ماه ده کتاب می خوانید ، از این ده کتاب ، دست کم باید پنج _ شش تای آن ها داستان  باشد و باقی در زمینه های متنوعی که اطلاعات شما را برای نوشتن غنی می کند.
در انتخاب داستان نیز دقت کنید . داستان های کوتاه و رمان هایی را بخوانید که با تجربه ها و مشاهده های شما بیشتر همخوانی داشته باشد یعنی نوع داستان ( چخوفی ، کافکایی و همینگویی ) و کیفیت آن ( واقع گرایی ، نمادین ، تمثیلی و سورئالیستی ) که با ذهنیت شما هماهنگ تر باشد می تواند به شما  بیشتر کمک کند . این کمک می تواند از نظر معنایی باشد یا ساختاری .
از نظر معنایی ، شناختی از زندگی و مردمان و وقایعی که در پیرامون شما یا در دنیا اتفاق افتاده یا می افتد به شما می دهد؛ از نظر ساختاری چگونگی ارائه کردن این شناخت را به شما یاد می دهد و شما را قادر می کند که مواد و مصالح خود را از جهان بیرون و درون خود انتخاب کنید و آن ها را به گونه ای هنری در نوشته های خود بازتاب دهید.
د. به توصیه های نویسنده های بزرگ و نام آور درباره نوشتن توجه کنید و تا حد امکان آن ها را به کار بندید . مثلا" ارنست همینگوی توصیه می کند، در هر نشست برای نوشتن ، همهُ آنچه در ذهن دارید به روی کاغذ نیاورید . اندکی از آن باقی بگذارید که فردا که برای نوشتن می نشینید ، از آن آغاز کنید.
مارکز ، نویسندهُ شهیر کلمبیایی بر این توصیه همینگوی تأکید می کند:
« باید وقتی دست از کار بکشیم که بدانیم فردا چگونه باید دنباله اش را بگیریم . همچنین گفنه [ همینگوی ] که نوول مانند یک کوه یخ است که باید روی سطحی نامرئی ، آرام بگیرد و آن سطح  با تفسیر و تفکر و گردهم آوردن ابزار کار است و نه این که مستقیما" در داستان از آن استفاده شود . بله ، همینگوی بسیار به ما آموخته ، حتی آموخته که چگونه یک گربه از گوشهُ کوچه می چرخد و می رود. » ( 1)
من کلیدی جادویی برای نویسنده شدن ارائه نداده ام بلکه این توصیه ها ممکن است در شروع کار ، مشتاقان نویسندگی را کمک کند و آن ها را در راهی که انتخاب کرده اند ، یاری دهد.                                                                             
                                                                                « از کتاب راهنمای داستان نویسی »
1 گابریل گارسیا مارکز ؛ بوی درخت گویاو ، مصاحبه با پلینیو مندوزا ، ترجمهُ لیلی گلستان؛ صفیه روحی، ص 33

روانشناسی نویسندگی

1. هر روز یک یا چند نمونه از تجارب روحبخش گذشته خود را به گونه ای ساده و روان بنویس و به این شیوه نوشتن آن قدر ادامه بده که بتوانی آنچه را در ذهن و دلِ خود داری به طرزی رسا به قلم بیاوری.

2. بهره مندیِ هوشمندانه از وجوه مثبتِ نقدهایِ عالمانه، کلید پیشرفتِ سریعِ هر نو آغازنده ای در نویسندگی است. فرض و تصوّر ما این است که شما خواننده هوشمند و کوشا با مطالعه نخستین بخش این مقاله و هم براساسِ انگیزه درونیِ سرشار خود، نویسندگی را آغاز کرده و در پرتو آفتابِ دانش و گرمای بینشِ خویش توانسته ای موانِع شروعِ نویسندگی را یکی بعد از دیگری ذوب کنی. از این رو بخش دوم را آغاز می کنیم.

دو رویکرد راهبردی

افرادی که تازه به نویسندگی روی می آورند و آن را می آغازند، دو رویکرد ناهمگون به ادامه نویسندگی دارند: رویکرد نافرجامِ «مشکل گرا»؛ رویکردِ موفقیت آمیزِ «راه حل گرا».

1. رویکرد مشکل گرا

فرد مشکل گرا ویژگیهایی دارد که بارزترین آنها هدف نداشتن و بی برنامگی در زندگی است. هدفمندی، کانون جاذبه نیرومندی است که به انسان هدفدار، «انگیزه» حرکت در «مسیری روشن» «به سوی هدف» می دهد که این، خود، اراده عبور از موانع را در جانِ آدمی پایدار و مستحکم می سازد؛ به گونه ای که تا انتهای راه به هدف خود متعهّد می ماند و هر روز گامی شوقمندانه به سمت آن بر می دارد.

فرد مشکل گرا ذهنی پریشان دارد که در درازنای گذشته های منفی و آینده های نایابنده خیالی، از رمق افتاده و زیر آوار افکارِ بی سرانجام قادر به اداره زمان حال نیست؛ این در حالی است که «زندگی آبتنی کردن در حوضچه اکنون است.»(1)

او در آغاز نویسندگی وقتی به ادامه این مسیر می اندیشد، ذهن و دلِ بی هدف خود را بر مشکلات و موانِع موجود در راهِ نویسندگی متمرکز می کند؛ از این رو خود را در محاصره مشکلات و مسائلی ـ به زعم خود ـ حل ناشدنی می بیند که انگیزه ای برای عبور از آنها در خود نمی یابد. او خود را کوچک و ضعیف و ناتوان تصوّر می کند؛ برای همین است که موانع و سختیها در نظر او بزرگ و بزرگ تر از آنچه هست، جلوه می کند و لذا با تعجّب و شگفتی از خود می پرسد که «نویسندگان بزرگ چگونه به آن قله های موفقیت رسیده اند؟!!» در پاسخ می گوید: «لابد تقدیر این چنین بوده است که آنان به آنجا برسند وگرنه مگر می توان با وجود این همه موانع و ریزه کاریهای روح فرسا در راه نویسندگی به آن نقطه از موفقیت رسید؟!»

نتیجه چنین تفکری این می شود که او موفقیت خود در نویسندگی را حواله به تقدیر می کند و بی انگیزگی و بی هدفی و کم کوشیِ خود را با نقابِ توجیهِ خود فریبانه ای می پوشاند و به خود القا می کند که جدیت و کوشایی نافرجام است.

قومی به جدّ و جهد گرفتند زلف یارقومی دگر حواله به تقدیر می کنند

او اصل وجود مسائل و مشکلات راه نویسندگی را غیرطبیعی و عادتا نازدودنی می داند و این فرمولِ زیبای زندگی را به بیقوله های فراموشی می سپارد که «از گذشته عبرت بگیرد، برای آینده برنامه ریزی کند و در زمان حال زندگی کند.» او قانون تغییرناپذیرِ اصلِ وجود مشکلات و مسائلِ اینچنینی در راهِ نویسندگی را نمی پذیرد و معترضانه می پرسد: «چرا نویسنده شدن مشکل است؟ چرا موقعیت بهتری برای نویسنده شدن ندارم؟ چرا کم استعدادم؟ چرا کتابها و دیگر منابع مطالعاتیِ لازم در اختیارم نیست؟ چرا حوصله نوشتن ندارم؟ چرا ادامه و استمرار نویسندگی برایم سخت است؟ و ...؟

این گونه پرسیدنهایِ مأیوسانه از نهاد کسانی بر می آید که دنبالِ پاسخ نیستند وگرنه با واژه «چگونه» این سؤالها را می پرسیدند که «چگونه می توانم نویسنده خوبی بشوم؟»؛ «چگونه می توانم مشکلاتِ طبیعیِ راه نویسندگی را یکی پس از دیگری شادمانه حل کنم؟ چگونه...؟...» و به دنبال تحقّق پاسخها در میدان عمل می رفتند.

افرادِ ناپویای بی استقامت با تمرکز ذهن و دل بر مشکلات، خود را از دیدنِ روشنیها و راه حلها محروم می کنند و هیچ روزنه امیدی برای برون رفتن از موانع تصوّر نمی کنند؛ از این رو روحیه ای افسرده و باوری پژمرده پیدا می کنند و احساس می کنند که نمی توانند پای فکرِ یأس آمیز خود را از اعماقِ باتلاق موانع بیرون بکشند و به راهِ حلها بیندیشند؛ در نتیجه جغدِ اندیشه پَرشکسته شان بر خرابه های ناکامی می نشیند و ابر تیره کم همّتی، سایه محرومیت از موفقیتها را بر سرشان می گسترد؛ به این سان قدرت ابتکار عمل در خود نمی بینند و تمام انگیزه نویسنده شدن را از دست می دهند و به ناچار اندیشه های خویش را در قلعه بسته وجود خود زندانی می کنند و وظیفه پرداختِ زکات علم را ـ که نشر [ماندِگار] آن است ـ فرو می نهند.

این گونه افرادِ ناآشنا با سیستم مدیریت تحوّلِ خویش، قادر به خودیاری و انگیزه آفرینی در خود نیستند؛ چرا که هدفِ انگیزه ساز ندارند و حتی اگر انگیزه ای مقطعی و موسمی پیدا کنند، قادر به پایدار سازیِ آن نیستند و منتظرند دیگرانی پیدا شوند و در آنها انگیزه ایجاد کنند. غافل از آن که خودْ مدیریتیِ روان پژوهانه برتر از آن است.

با بال و پرِ خویش پریدن آموزکه پریدن نتوان با پر و بال دگران
تا کی به انتظار قیامت توان نشستبرخیز تا هزار قیامت به پا کنیم

2. رویکرد راه حل گرا

از نظر روان شناسی وقتی ما چیزی را مانع تصوّر می کنیم، در واقع انتخاب می کنیم که مانع بودنِ آن چیز را بپذیریم و به رسمیت بشناسیم. نتیجه طبیعی این انتخاب، آن می شود که آن چیز واقعا مانع می شود و ما در هنگام رویارویی با آن، خلع سلاح می شویم و می ایستیم؛ این یعنی افتادن در دامِ واقعی ای که با نحوه تفکّرمان برای خود پهن کرده ایم.

تو چون اختر خویش را می کنی بدمدار از فلک چشم نیک اختری را(2)
امّا اگر آنچه را که در گفتمانِ غالب مردم «مانع» و «مشکل» می گویند، مانع و مشکل تلقّی نکنیم؛ بلکه «مسئله و مسائلی» بدانیم که باید به دنبال راهِ حلشان بگردیم، آن گاه این انتخابِ نامتعارف امّا هوشمندانه، ما را از ابتلا به بسیاری از نگرانیها و دلواپسیهای بیهوده عمومی مصون می دارد و آنچه آنان را بر می آشوبد، نسیمی از آرامش و شادی برای ما به ارمغان می آوَرد که پشتوانه احساسی و فکریِ هیجان انگیزی برای حلِّ پیروزمندانه آن مسائل می گردد.

فردِ راهِ حل گرا این گونه می اندیشد؛ وجود مسائل در مسیر نویسندگی را طبیعی و بلکه مطلوب می داند و بر این باور است که با موهبتِ حلّ مسائل است که می تواند در نویسندگی پیشرفت نماید. او با این نگرشِ پویا با روحیه ای شاد و ذهنی آزاد و جدیّتی قابل اعتماد به نویسندگی ادامه می دهد.

از دیگر سو چنین فردِ آشنا با مدیریتِ روحیه، در زندگی هدف دارد و برای رسیدن به هدفِ متعالی و نیرومند خود برنامه دارد. هدف به او انگیزه حرکت در مسیری روشن به سمت هدف می دهد و اراده عبور از موانع را در جان او پویا و پایا می سازد به گونه ای که تا به آن هدف نرسیده، از پای نمی ایستد و با اشتیاقی سوزان هر روز گام بلندی به سوی هدف بر می دارد. او هر مشکلی را در مسیر نویسندگی حاوی رهنمودی پیشبرنده می بیند که او را به نتیجه بهتر و راهِ حلّ صحیح تر رهنمون می سازد. او از مسائل و مشکلها، سکّوی تجربه ای ارتقا بخشنده می سازد؛ چرا که او با تمرکز بر راه حلها به کشفِ راه های نرفته نایل می شود و پاسخهای نو صید می کند و راهِ نویافته و شوق انگیز خود را تا رسیدن به قلّه موفقیت در نویسندگی ادامه می دهد.

مبلغان گرامی هدفی کاملاً مقدس و انگیزه ساز دارند؛ فهم ژرف اسلام عزیز [دین شناسی]؛ عمل به دین اسلام [= دین داری] و رساندن پیام دین به حقیقت طلبانِ عصر حاضر [= ابلاغ دین]. این سلسله اهدافِ همراستا و همسو، برای رضایت خداوند مهربان ـ که هدف غایی است ـ انجام می گیرد. «وَ رضوانٌ مِنَ اللّه ِ اَکْبَرُ».(3) این هدفِ غایی متصل به منبع همه عزّتها و سرچشمه همه موفقیّتها و نعمتها یعنی خداوند است و روشن است که برترین انگیزه ها را در روح انسان عاشقِ حق و حقیقت تولید می کند و اراده عبور از موانع را پدید می آورد.


چنین است که مبلغان آگاه و هدفمند، با استقامتی کوهواره به استقبالِ هموارسازی راهِ نویسندگی می روند؛ چه، می دانند که منطق راهبردی اسلامی، ابلاغ پیام رسایِ دین مخصوصا با قلم و کلام است؛ بنابراین می کوشند خود را به این دو سلاح فرهنگیِ کارساز مجهّز نمایند تا به حسب وظیفه از مرزهای آموزه های دین پاسداری کنند و همه تشنگانِ حقیقت در گستره گیتی را با قلم شیوا و بیان رسای خود سیراب نمایند. روشن است که رویکرد آنان رویکرد موفقیت آمیزی است؛ یعنی، رویکرد راه حل گرا.

اگر تعداد زیادی از انسانهای علاقه مند نتوانسته یا نمی توانند به حد مطلوبی از نویسندگی برسند، به این علت نیست که رسیدن به آن حد، ممکن نیست؛ بلکه به این دلیل است که همّت لازم برای رسیدن به آن نقطه از کامیابی، کمیاب است.

تاکتیکها و تکنیکهای راه حل

گرایانه

1. مدل سازی نویسندگان موفق

پرسید یکی که عاشقی چیست؟گفتم که چو ما شوی بدانی

مدل سازی انسانهای موفق، نوعی شبیه سازی فکری ـ احساسیِ خود با آنان است. یکی از اصولِ اساسی دانش «برنامه ریزی عصبی ـ کلامی» که -L(Lingustic)-P(Programming) N(Neuro) نامیده می شود، این است که می گوید: «همه ما انسانها دارای سلسله اعصابِ مشابهی هستیم. بنابراین هر کس در هر جای جهان، قادر باشد هر کاری را انجام دهد، شما نیز می توانید آن را انجام دهید به این شرط که مغز و اعصاب و اندیشه و روحیه و باور خود را دقیقا مانند او اداره نمایید. این عملیات (یعنی جریان کشفِ دقیق و مشخّصِ راههایی که دیگران می روند تا به نتیجه معیّنی برسند و می رسند) در اصطلاح «مدل سازی» نامیده می شود. مسئله این نیست که شما دقیقا به هر نتیجه ای که دیگران رسیده اند، برسید؛ بلکه مسئله، «شیوه کار» است.»(5)

نویسندگی نوعی آفرینشگری است و برای موفقیت در این عرصه باید به سراغ نویسندگان موفق برویم. ره چنان رو که رهروان رفتند. رفتن راهِ رفته، آدمی را برای یافتنِ راههایِ نرفته آبدیده و آماده می کند. مدل سازیِ نویسندگان موفق، راه را هموار و نزدیک می کند و انسان را از فرو لغزیدن در بی راهه های حیرت زا مصون می دارد.

آنان نویسندگی را چگونه آغاز کرده اند؟ چگونه در خود انگیزه سازی کرده اند که هرگز در میانه راهِ موفقیت، ناامید و دلسرد نشده و از ادامه راه باز نایستاده اند؟ چگونه ذهن [= کارگاه تولید افکار] و دل [= کارگاه تولید عشق و احساسِ] خود را مدیریت کرده اند که توانسته اند به نتیجه مطلوبِ خود برسند و قدرت خلاقیّت خود را فعّال سازند و این چنین طرحی نو دراندازند و به این زیبایی، شیوایی، رسایی و پرمحتوایی بنویسند؟

آری، آنان چه بسا سالیانِ متمادی، راه های آزمون و خطا را پیموده اند تا توانسته اند از میانِ انبوهِ راه و بیراهه ها به هموارترین راه های موفقیت در نویسندگی گام نهند و پیشتازِ همعصرانِ خود باشند و ما با شناسایی این راههای هموار شده به وسیله آنان، در مدتی بس کمتر و بی دردسرتر و کم هزینه تر و پر بارتر می توانیم به آن مرحله که آنان رسیده اند برسیم و بلکه به سطح بالاتر صعود کنیم.

بنابراین بسیار ضرورت دارد که بتوانیم به روان شناسی و رفتارشناسیِ نویسندگان موفق نایل شویم و با الگوگیری از نحوه خودْ مدیریتیِ آنان در نویسندگی، به بازآفرینی وضعیت روحی، فکری و رفتاریِ آنان در وجود خودمان بپردازیم و به آن نتیجه ای که آنان رسیدند (موفقیت در نویسندگی) برسیم.

سرود های دوران کودکی

جوجه جوجه طلائی
نوکت سرخ و حنائی

تخم خود را شکستی 
چگونه بیرون جستی 

گفتا جایم تنگ بود 
دیوارش از سنگ بود 

نه پنجره ، نه در داشت 
نه کسی ز من خبر داشت 

دادم به خود یک تکان 
مثل رستم پهلوان 

تخم خود را شکستم

اینگونه بیرون جستم



ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ



آقا خرگوشه 


یک روز یه آقا خرگوشه....................... رسید به یه بچه موشه
موشه دوید تو سوراخ ......................... خرگوشه گفت : آخ
وایسا، وایسا، کارت دارم...................... من خرگوش بی آزارم
بیا از سوراخت بیرون ........................نمی خوای مهمون
.
یواش موشه اومد بیرون ....................... یه نگاهی کرد به مهمون
دید که گوشاش درازه ..................... دهنش بازه
.
شاید می خواد بخوردم ...................... یا با خودش ببردم
پس می رم پیش مامانم ...................... آنجا می مانم.
.

مادر موشه عاقل بود......................... زنی با هوش و کامل بود
یه نگاهی کرد به مهمون ................... گفت ای بچه جون!
این خرگوشه .............. خیلی خوب و مهربونه
پس برو پیشش سلام کن ...................بیارش خونه



ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ



ننه سرما 


ننه سرما توی راهه ....... داره پیداش می شه باز
رو سرش چتر سیاهه ....... داره پیداش می شه باز 

...........

ننه سرما با خودش ، برف و بارون میاره ............ همه جا ابری میشه برف و بارون میباره
دونه دونه برف میاد، میشینه رو خونه ها ............ کفترها پر می زنن، می رن توی لونه ها 

...........

ننه سرما توی راهه ....... داره پیداش می شه باز 
رو سرش چتر سیاهه ....... داره پیداش می شه باز



ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ



زنبور طلایی 


ای زنبور طلایی ........ نیش می زنی بلایی
پاشو پاشو بهاره ........ گل وا شده دوباره
پاشو پاشو بهاره ........ گل وا شده دوباره
.
.
.
ای زنبور طلایی ....... نیش می زنی بلایی
پاشو پاشو بهاره ....... عسل بساز دوباره
پاشو پاشو بهاره ....... عسل بساز دوباره


ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

خرگوش


خرگوش من چه نازه
گوشاش چقدر درازه
موهاش سفید ونرمه
مثل بخاری گرمه
دستاشو پیش میاره
به روی هم میذاره
میخوره برگ کاهو
میپره مثل آهوووو


ـــــــــــــــــــــــــــــ


مورچه سیاه کوچولو
کار می کنه، بار می بره
دونه هارو جمع می کنه
داخل انبار می بره
مورچه سیاه کوچولو
زیرِ زمین لونه داره
تو لونه ی زیرِزمین
یه عالمه دونه داره
مورچه سیاه کوچولو
عاشق کار و کوششه
تابستون و فصل بهار
همیشه زحمت می کشه
مورچه سیاه کوچولو
خوشحاله و غم نداره
فصل زمستون که بیاد
آب و غذا کم نداره

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

خرگوش بازیگوش


یه خرگوش و یه خرگوش


یه خرگوش بازیگوش  


خرگوش من سفیده

 

بابا اونو خریده

 

 

گوشای اون درازه

 

چشماش همیشه بازه

 

 

خرگوشکم چه نازه

 

با بچه ها می سازه

 

 

نه نیش داره نه چنگول

 

می گرده شاد و شنگول





سرود زیبای باز هم مرغ سحر(سرود نماز)

این آهنگ من و یاده کودکیم میندازه......وقتی هم که یاد بچگیم میفتم گریم میگیره...


باز هم مرغ سحر، بر سر منبر گل

دم‌به‌دم می‌خواند، شعر جان‌پرور گل

باز از مسجد شهر، صوت قرآن آید

با نسیم سحری، عطر ایمان آید

کودکان خوش‌سخن، شب فراری شده باز

دیده را باز کنید، شده هنگام نماز

باز خورشید قشنگ، آمد از راه دراز

باز در دشت و دمن، چشم نرگس شده باز

باز از مسجد شهر، صوت قرآن آید

با نسیم سحری، عطر ایمان آید

خیز از بستر خواب، کودک زیبا رو

وقت بیداری شد، خیز و تکبیر بگو






گزارش فردا از بیست و سی

احتمالا فردا شاهد این گزارش از 20:30 خواهیم بود ...
رسانه های وابسته به بیگانه در پروژه جدید جوسازی علیه جمهوری اسلامی شکست خوردند . این رسانه ها که در روزهای اخیر خبر درگذشت هاله سحابی را پخش کرده بودند اکنون با این واقعیت روبرو شدند که عزت سحابی اصلا دختر نداشته و تصویری که به عنوان هاله سحابی منتشر شده تصویر زنی است که الان در کانادا داره با خوبی و خوشی زندگی میکنه و خبرنگار ما الان رفته تا با خانواده این زن در ایران مصاحبه کنه که پس فردا این مصاحبه رو پخش میکنیم !

دانلود ترانه مادر من با صدای مرحوم خشرو شکیبایی




DOWNLOAD

ناصر حجازی رفت...

داستان مردی است که کرنش را بلد نبود. مردی که هرگز سرخم نکرد و خم نشد. به برابر هیچ‌کس و نه هیچ چیز حتی برابر مرگ. داستان مردی که ستاره شد، ستاره ماند و ستاره رفت. به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، می‌گویند ستارگان را خاموشی نیست و تنها از دیدگان دور می‌شوند. همانند ستاره‌ها، همانند ناصر حجازی که دیگر قامت پرصلابت او را نخواهیم دید و دل‌مان برایش تنگ خواهد شد. برای چهره مردانه‌اش، حرف‌های صریح‌اش حالا باید برای دیدن دوباره‌اش به خاطره‌هایمان برگردیم به عکس‌ها و نوشته‌ها چرا که ناصر حجازی دیگر کنار ما نیست. ناصر خان رفت، آن «مرد» رفت. "من ناصر حجازی هستم. سرد و گرم روزگار را چشیده‌ام. عمری از من گذشته است. همواره سعی کردم از مردم جدا نباشم. همیشه با مردم بوده‌ام، هرچه دارم از خدا و لطف‌ و محبت مردم است. من و امثال من مدیون مردم هستیم. رفتم تا شاید دیگران بتوانند..." ناصر حجازی مردی از جنس آذر و آتش بود. آرام نبود و قرار نداشت. اهل بازی نبود و همیشه خودش بود. شماره یک آبی‌ها، ایران و آسیا 28 آذر 1328 در محله آریانای تهران چشم به دنیا گشود و 62 سال بعد زمین و زمینی‌ها را برای همیشه ترک کرد. او سنگربان نخست ایران و آسیا در دهه 50 بود و در جام ملت‌های آسیا و بازی‌های آسیایی قهرمان شد. در بازی‌های المپیک و جام جهانی به میدان رفت و با آبی‌های تهران در تخت جمشید و جام باشگاه‌های آسیا به بالاترین‌ها رسید. هنوز هم مانده‌ایم که چرا فدراسیون جهانی تاریخ و آمار فوتبال ناصرخان ما را دومین دروازبان قرن بیستم قاره کهن پس از محمد الدعایه عربستانی می‌داند. حجازی ما همیشه اول بود. همیشه یک بود. او فوتبالش را از نادر شروع کرد. از 1345 تا 1348 نادری بود و سپس راه تاج را در پیش گرفت. تا 1356 درون دروازه آبی‌ها تهران ایستاد و پس از یک سال‌ و نیم بازی برای شهباز دوباره به استقلال برگشت و تا پایان فوتبالش در سال 1365 کنار آبی‌ها ماند، ولی در سال 1369 و با پیراهن محمدان بنگلادش دستکش‌هایش را آویخت! ناصر حجازی در فاصله سال‌های 1347 تا 1359 شصت و دو بار پیراهن تیم ملی ایران را پوشید و تنها به خاطر قانونی عجیب و معروف به قانون «29 ساله‌ها» در 29 سالگی از تیم ملی کنار گذاشته شد. حجازی پس از جام جهانی 1978 آرژانتین برای مدت کوتاهی با منچستریونایتد تمرین کرد و پنج بازی را نیز درون دروازه‌ تیم ذخیره‌های منچستریونایتد ایستاد. ولی همین مدت کوتاه و یا 5 بازی ناچیز دلیلی نشد تا سرالکس فرگوسن و شیاطین سرخ احوالپرسی او در دوران بیماری نشوند و از راه دور سراغ بازیکن تمرینی خود را نگیرند. آن‌ها از راه دور جویای احوال بازیکن تمرینی خود شدند و ما در همین نزدیکی هم حال ستاره‌مان را نپرسیدیم! همین‌ها بود که دل «مرد» را به درد می‌آورد. چنان که بهار هم نمی‌تواند حال و هوای ابری دلش را دگرگون کند. برای همین بود که می‌گفت و می‌نوشت که «غم قفس به کنار، آنچه عقاب را پیر می‌کند. پرواز زاغ‌ها بی سر و پا است.» ناصر خان. چهل و یکمین دروازه‌بان شایسته فوتبال جهان آدم عجب و غریبی بود. عجیب و غریب ولی بزرگ، محترم و دوست داشتنی. «مرد» فوتبال ما همیشه کارهای خاص خودش را می‌کرد. مثل همان زمان در هجده سال بیشتر نداشت و به خاطر شکستن کتف نامش از سوی رایکوف مربی وقت تیم ملی خط خورد، ولی او را به صحبت قانع کرد و در نهایت هم حرفش را به کرسی نشاند. یا همان زمان که راه بنگلادش را در پیش گرفت. دروازه‌بان و مربی محمدان شد و با این تیم پرسپولیس مدعی در رقابت‌های آسیایی حذف کرد و در جمع 8 تیم برتر آسیا قرار گرفت. این هم تصمیم‌های دور از انتظار «ناصرخان» نبود. او یکبار آبی‌ها را با چیدمان 2ـ6ـ2 روانه شهرآورد تهران کرد و در نهایت هم نتیجه را 3 بر صفر واگذار به قرمزهای تهران. او در تهران در دیدار پایانی جام باشگاه‌های آسیا هم تصمیم عجیبی گرفت و محمدعلی یحیوی را به جای پرویز برومند درون دروازه آبی‌ها قرار داد. شاید این تصمیم باعث شد تا جوبیلو ایواتای ژاپن در تهران و برابر هواداران آبی در ورزشگاه آزادی جشن قهرمانی را برپا کند. ناصر حجازی تمام عمرش را جنگید و مبارزه کرد، درست همانند 15 ماه پایان عمرش با سرطان ریه. او در مدرسه عالی ترجمه، مدرک لیسانس مترجمی زبان را گرفت، همانجا با همسرش آشنا شد، گرچه آتیلا و آتوسا حاصل این پیوند بودند، ولی دروازه‌بان فراموش شدنی فوتبال ایران ستارگان بسیاری در فوتبال ایران و جهان به همگان شناساند از جمله علی دایی، آقای گل فوتبال جهان و رحمان رضایی را. فوتبال همه زندگی‌اش بود، ولی او هرگز نخواست تا یک بازیکن بازنشسته ولی خوشنام بماند. او هیچ گاه در سایه نرفت. شنا بر خلاف جهت آب عادت همیشه آقای شماره یک ما بود. حالا او رفته است، ما مانده‌ایم بدون ناصر خان حجازی. فوتبال ایران دیگر ناصر حجازی خوش پوش و خوش گفتارش را ندارد. دل‌مان برایت تنگ می‌شود. برای تو، حرف‌های صریحت و رفتار مردانه و مردمدارانه‌ات. حالا باید میان خاطره‌هایمان آن «مرد» را جست‌وجو کنیم. حالا ما مانده‌ایم و چسبیده‌ها و خاطره‌هایی دیر و دور. به دورود آقای همیشه شماره یک . خداحافظ ناصرخان . خدانگهدار آقای حجازی، روحت شاد و سپاس که اسطوره بودی، اسطوره ماندی و به دنبال باد نرفتی. یاد مردی و مردانگی‌ات تا همیشه به خیر باد.

کمونیست چیست ؟

کمونیست چیست ؟

ماتریالیسم تاریخی و انقلاب پرولتاریا است. به عبارت دیگر می توانیم بگوییم که کمونیسم یعنی مبارزۀ طبقاتی با سلاحی بنام ماتریالیسم تاریخی و ماتریالیسم دیالکتیک و دیالکتیک ماتریالیست (با مراجعه به « مقدمه ای بر فلسفۀ مارکسیست» سوسیالیسم ملل جهان را به سر منزل آزادی و نیک بختی می رساند و کار تبدیل کشوری عقب مانده را به کشوری صنعتی و شکوفان در طی زندگی یک نسل انجام می دهد. سوسیالیسم برای کارگران کار و سربلندی، برای دهقانان زمین و تکنیک، برای روشنفکران افق وسیع کار خلاق و شکفتگی شخصیت و استعداد و برای همه زحمتکشان رفاه مادی و معنوی، علم و فرهنگ معاصر و بهداشت عمومی را به همراه می آورد. ولی سوسیالیسم خود یک مرحله ابتدایی دوران کمونیسم است. تحول تدریجی سوسیالیسم به کمونیسم یک قانون عینی است که تدارک آن در سیر تکامل پیشین جامعه سوسیالیستی، در بطن آن و بر شالوده آن صورت می گیرد .

جامعه آینده بشری کمونیسم است. کمونیسم چیست؟ بر درفش این جامعه شعار «از هر کس طبق استعدادش ، بهر کس بنا بر نیازش» نقش بسته است. کمونیسم رسالت تاریخی رهایی کلیه افراد را از نابرابری اجتماعی، از کلیه اشکال ستمگری و استثمار و از کابوس جنگ انجام می دهد و صلح، کار، آزادی، برابری، برادری و نیک بختی را در روی زمین برای همه ملل به ارمغان می آورد. در این جامعه شعار همه چیز به خاطر انسان و همه چیز برای خیر و سعادت انسان به طور کامل تجسم خواهد یافت.

پایه های اقتصادی مالکیت در جامعه کمونیستی نظیر سوسیالیسم است ولی برای درک وجوه مشخصه این جامعه چند سئوال مطرح کنیم تا در پاسخ به آن ها تفاوت این مرحله عالی تر را دریابیم.

 تولید در کمونیسم چگونه است؟ کمونیسم افزایش مداوم تولید اجتماعی و بالابردن سطح بازده کار را بر اساس پیشرفت سریع علم و فن تامین می کند، انسان را به مدرن ترین و نیرومند ترین تکنیک مجهز می نماید، تسلط انسان را بر طبیعت به اوج بی سابقه می رساند و امکان می دهد تا نیروهای طبیعت هر چه بیشتر تحت فرمان انسان در آید . اقتصاد به عالی ترین درجه سازمان می یابد و از ثروت های مادی و طبیعی و منابع نیروی کار انسانی به ثمر بخش ترین و معقول ترین طرز برای ارضاء نیازمندی های روز افزون اعضاء جامعه استفاده می شود.

هدف تولید در کمونیسم چیست؟ هدف تولید در کمونیست عبارتست از تامین پیشرفت بلاوقفه جامعه، واگذاری کلیه نعم مادی و فرهنگی به هر عضو جامعه بر حسب نیازمندی های روز افزون و تقاضای فردی و سلیقه شخصی او، اشیاء مورد مصرف شخصی تحت تملک و اختیار کامل هر عضو جامعه قرار خواهد داشت. طبقات اجتماعی در کمونیسم چگونه اند؟ در دوران کمونیسم طبقات وجود نخواهد داشت. تفاوت اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی و معیشتی و نحوه زندگی بین شهر و ده از بین خواهد رفت. هر چه نیروهای مولد ترقی کند و امکانات رفاه و آسایش اهالی بیشتر باشد، ده بیشتر به سطح  شهر ارتقاء خواهد یافت. اگر در سوسیالیسم دو شکل مالکیت اجتماعی وجود داشت به تدریج در آینده انتقال به سوی برقراری مالکیت واحد همگانی خلق انجام خواهد گرفت. با پیروزی کمونیسم کار فکری و بدنی و فعالیت تولیدی عمیقاً با هم درخواهد آمیخت. سطح فرهنگی و معلومات فنی همگان به سطح افرادی که به کار فکری اشتغال دارند ارتقاء خواهد یافت. بدینسان کمونیسم به تقسیم جامعه به طبقات و قشرهای اجتماعی پایان خواهد داد. وضع افراد درجامعه و رابطه بین فرد و اجتماع چگونه خواهد بود؟ در دوران کمونیسم همه افراد دارای موقعیت برابر درجامعه خواهند بود نسبت به وسائل تولید رابطه ای یکسان و در کار و توزیع نعم شرایط برابر خواهند داشت. همه در اداره امور اجتماع شرکت فعال، برابر و آزاد خواهند داشت. بین فرد و جامعه بر پایه وحدت منافع اجتماعی و فردی مناسبات هماهنگ برقرار خواهد شد و تقاضای افراد با وجود تنوع عظیم و تکامل همه جانبه آن ناشی از نیازمندی ای سالم و معقول انسانی خواهد بود. سطح عالی آگاهی کمونیستی، عشق به کار، انضباط، خدمت به مصالح جامعه، انسان دوستی، کلکتیویسم از خصائل ذاتی انسان جامعه کمونیستی است. مسئله کار در جامعه کمونیستی به چه شکل خواهد بود؟ جامعه کمونیستی که بنیاد آن بر تولید دارای سازمان عالی و تکنیک مترقی استوار ا ست خصلت کار را تغییر می هد ولی  اعضاء جامعه را از کار معاف نمی ارد. چنین جامعه ای به هیچ وجه جامعه هرج و مرج، خود سری و تن پروری نخواهد بود. هر فرد دارای قدرت کار در کار اجتماعی شرکت خواهد کرد. در کلیه اعضاء جامعه بر اثر تغییر خصلت و تکامل تجهیز فنی کار و در پرتوی عالی بودن سطح آگاهی یک نوع نیاز درونی پدید می آید که داوطلبانه و طبق ذوق و تمایل خود برای رفاه جامعه کار کنند. اساس کار تولیدی بر اجبار نیست بلکه بر درک وظیفه اجتماعیست. رابطه ملل در کمونیسم چگونه است؟ در دوران کمونیسم نزدیکی هر چه بیشتر و همه جانبه ملل بر اساس اشتراک کامل منافع اقتصادی و سیاسی و معنوی، دوستی برادرانه و همکار انجام خواهد گرفت. کمونیسم بین الملل متحد انسان ها را جانشین ملت ها واقوام پراکنده می کند. شخصیت انسانی و حیات خصوصی در کمونیسم چگونه است؟ کمونیسم نظامی است که در آن استعدادها و قرایح و بهترین خصائل انسانی آزاد و شکفته می شود و عرصه وسیع ظهور و خلاقیت پیدا می کند. روابط خانوادگی نیز تماماً از شائبه حساب های مادی منزه می گردد و کاملاً بر بنیاد عشق متقابل استوار می گردد.

چنین است وجوه مشخصه جامعه کمونیستی. اینک در یک فرمول کلی کمونیسم را تعریف کنیم و ببینیم جامعه کمونیستی چیست. کمونیسم عبارت است از نظام اجتماعی بدون طبقات با مالکیت واحدهمگانی مردم بر وسائل تولید، برابری کامل اجتماعی همه اعضاء جامعه که در آن همزمان با تکامل همه جانبه افراد نیروهای مولد نیز بر بنیاد علم و تکنیک دائماً پیشرفت می کند و اصل عالیه «از هرکس طبق استعدادش، به هر کس طبق نیازش» تحقق می پذیرد. کمونیسم عبارتست از جامعه کاملاً متشکل از مردم زحمتکش آزاد و آگاه که در آن اداره امور توسط خود جامعه انجام می گیرد و کار به نفع جامعه برای همه کس به نیاز حیاتی و ضرورت ادراک شده تبدیل خواهد گردید و استعداد هر فرد به حداکثر به نفع همگان شکوفان خواهد گشت. به خاطر ایجاد چنین جامعه ایست که نسل های متوالی مترقی ترین و پیشرو ترین انسان ها مبارزه می کنند. این جامعه یک خواب و خیال و آرزوی موهوم نیست و اگر پیشینیان آن را به مدینه فاضله تعبیر می کردند باید بگوییم که از هم اکنون سواد این شهر از دور آشکار است و راه رسیدن به آن علماً و عملاً تعیین شده و در برابر بشریت قرار دارد. مبارزه برای طی طریق در این راه در پرتو تعالیم مارکسیسم ـ لنینیسم و جانبازی برای ایجاد چنین جامعه ای بهترین محتوی حیاتی برای هر انسان مترقی عصر ماست. هدف کمونیست ها ایجاد چنین جامعه ایست. در این راه است که هزاران قهرمان نامدار و میلیون ها قهرمان گمنام در همه کشورهای جهان جان باخته اند. برای تحقق چنین جامعه جانبخش و استقرار سوسیالیسم و کمونیسم در میهن ما ایرانست که  ارانی ها و روزبه ها از جان گذشتند.

اعتصاب سراسری 25 اردیبهشت ، فراخوان دانشجویان دانشگاه آزاد تهر

فراخوان دانشجویان سبز دانشگاه آزاد علوم و تحقیقات تهران همگام با اعتصاب سراسری 25 اردیبهشت دردانشگاه های کشور در ادامه اعلام حمایت دانشگاه های کشور از فراخوان فعالان دانشجویی دانشگاه های تهران و امیرکبیر برای برگزاری اعتصاب سراسری و اعتراض همزمان در روز 25 اردیبهشت، دانشجویان سبز دانشگاه آزاد واحد علوم و تحقیقات تهران، در طی بیانیه ای جداگانه به این حرکت اعتراضی پیوستند. به گزارش صفحه فیس بوک 25 اردیبهشت دانشجویان دانشجویان سبز دانشگاه آزاد واحد علوم و تحقیقات تهران از دانشجویان این دانشگاه خواسته اند که برای پایان دادن به وضعیت امنیتی دانشگاه ها، در روز یکشنبه مورخ اردیبهشت ماه، با تعطیلی کلیه کلاس های درسی خود و حضور در مقابل درب دانشکده علوم انسانی در ساعت 12، همدلی و اعتراض خود را نشان دهند. متن بیانیه به شرح زیر می باشد: به نام آزادی همراه شو عزیز.... ما دانشجویان سبز دانشگاه آزاد واحد علوم و تحقیقات تهران، همبستگی خود را در راستای حمایت از بیانیه های دیگر یاران دبستانیمان اعلام می داریم و از کلیه دانشجویان آزادی خواه در سراسر میهن عزیزمان می خواهیم اراده و یکپارچگی خود را بار دیگر به رخ بد طینتان دورو بکشانند ... وقت است که برخیزیم، دستان بر افشانیم..... از این رو برای رسیدن به حقوق پایمال شده ی دانشجویی و پایان دادن به وضعیت امنیتی دانشگاه ها، در روز یکشنبه مورخ 25 اردیبهشت ماه، با تعطیلی کلیه کلاس های درسی خود و حضور در مقابل در مقابل درب دانشکده علوم انسانی در ساعت 12، همدلی و اعتراض خود را نشان می دهیم از دشمنان برند شکایت به دوستان چون دوست دشمن است شکایت کجا بریم 15 اردیبهشت 1390 جمعی از دانشجویان سبز دانشگاه علوم و تحقیقات تهران شایان ذکر است پیش از این هشت دانشگاه مختلف از این حرکت اعتراضی با صدور بیانیه هایی مجزا حمایت نموده اند هشت تشکل منتشر کننده بیانیه ها تا هم اکنون: جمعی از اعضای انجمن اسلامی دانشگاه تهران دانشجویان سبز دانشگاه امیر کبیر و دانشجویان معترض دانشگاه امیر کبیر دانشجویان سبز دانشگاه بوعلی همدان دانشجویان سبز دانشگاه گیلان دانشجویان سبز دانشگاه آزاد اسلامی ساری دانشجویان سبز دانشگاه آزاد اسلامی رباط کریم انجمن اسلامی دانشگاه آزاد اسلامی پیشوا- ورامین دانشجویان سبز دانشگاه آزاد لاهیجان

میزان خشونت و استرس

با این تصاویر و تست میزان خشونت و استرس خود را تخمین بزنید

شاید تصاویر زیر و یا عکس‌هایی شبیه آنرا قبلا زیاد دیده‌اید. تصاویری که مربوط به خطای دید می‌شوند. اما شاید کاربرد آنها را ندانید...

تصاویر زیر برای امتحان مقدار استرسی که یک فرد دارد و یا فشاری که می‌تواند تحمل کند، استفاده می‌شود. هر چه این تصاویر از نگاه شما آرامتر بچرخند، شما تحمل بیشتری دارید و آرامتر هستید!






بعضی جنایتکارانی که با این تصاویر امتحان شده‌اند، این تصاویر را به صورت دیوانه واری در حال چرخش می‌دیدند، اما کودکان و افراد آرام آنها را کاملا ثابت می‌دیدند. شاید اگر خود شما هم این تصاویر را در مواقع مختلف ببینید سرعت‌های مختلفی را تجربه کنید...

البته میدانید که هیچ کدام از این تصاویر در حال چرخش نیستند. آنها کاملا ثابتند!

آدرس و تلفن سینماهای تهران

ردیفنام سینماآدرستلفن
1سینما آرشچهارراه مولوی - روبروی بیمارستان اشرفی اصفهانی55638066
2سینما آستاراتجریش - خیابان شهرداری22712966,22714022
3سینما آسمان آبیخیابان پیروزی - ضلع شمالی میدان بروجردی33341668
4سینما آسیاخیابان جمهوری - چهارراه جمهوری - تقاطع ولی عصر66400152
5سینما آفریقامیدان ولی عصر - خیابان ولی عصر - روبروی بانک سپه88907171
6سینما اروپاخیابان جمهوری شرقی - بین خیابان استقلال و بهارستان33913179
7سینما استقلالبالاتر از میدان ولی‌عصر88903942
8سینما البرزخیابان لاله زار جنوبی - پ. ٢٩٢33914258
9سینما المپیاخیابان آذربایجان - بین خیابان رودکی و نواب66926797
10سینما المپیک۴۵متری دهکده المپیک - داخل مجتمع مسکونی دهکده44714085-6
11سینما ایرانخیابان شریعتی - روبروی پمپ بنزین77538711-4
12سینما برلیانخیابان جمهوری-
13سینما بلواربلوار کشاورز - بین خیابان 16 آذر و قدس88965292
14سینما بهمنشمال شرقی میدان انقلاب66419882,66418801
15سینما پارسجنوب غربی میدان انقلاب66926953
16سینما پایتختمیدان هفت تیر - خیابان شهیدمفتح شمالی - نبش خیابان ملایری پور88312631-2
17سینما پیام انقلاب -خیابان انقلاب - بین فرصت و رامسر88829641
18سینما پیروزیخیابان پیروزی - چهارراه کوکاکولا7743457077434570
19سینما پیوندمیدان خراسان - ابتدای خاوران - جنب پمپ بنزین33704040
20سینما تهرانمیدان امام حسین - ضلع شمالی میدان - جنب بانک صادرات77504329
21سینما جمهوریخیابان جمهوری - بین خیابان دانشگاه و فلسطین66465307
22سینما جیخیابان جی - ١۶متری امیری66696207
23سینما حافظخیابان جمهوری - بعد از خیابان سعدی33901074
24سینما رودکیخیابان جمهوری‌ - خیابان لاله‌زار نو33913768
25سینما سارامیدان امام خمینی - ابتدای خیابان لاله زار نو33124915,33114915
26سینما سپیده سینماخیابان انقلاب -‌ جنب خیابان وصال66417670,66417981
27سینما سحرخیابان لاله زار - کوچه باربد33929728
28سینما سروشخیابان شریعتی- بالاتر از خیابان طالقانی - نبش خیابان بوشهر77502929
29سینما سعدیخیابان جمهوری - بین خیابان ١٢ فروردین و اردیبهشت66468461
30سینما شاهدمیدان رسالت - خیابان شهیدمدنی - چهارراه شهیدمدنی77844076,77815576
31سینما شهر تماشاجنوب غربی میدان انقلاب66948730,66427159
32سینما شهر قشنگخیابان ولی عصر - پایین تر از خیابان جمهوری - بین خیابان وزیری و رجب بیگی66407777
33سینما شیرینسرپل جوادیه - خیابان دشت آزادگان55643738
34سینما صحراخیابان شریعتی - بالاتر از تقاطع خیابان طالقانی77507777
35سینما عصر جدیدخیابان طالقانی‌ - تقاطع خیابان وصال88968448, 88951550, 88962550
36سینما فرخضلع جنوبی میدان قزوین55385235
37سینما فردوسیخیابان انقلاب - روبروی خیابان لاله زار88829785
38سینما فرهنگخیابان شریعتی‌ - بعد از خیابان دولت22601205
39سینما فلسطینخیابان طالقانی‌ - نبش خیابان صبا66463269
40سینما قدسضلع جنوب‌غربی میدان ولی‌عصر88907208,88904585
41سینما قیامخیابان ولی عصر - چهارراه طالقانی66408321
42سینما کارونخیابان رودکی - بین خیابان بوستان سعدی و دامپزشکی66885047
43سینما کانونخیابان خالداسلامبولی - نبش کوچه چهارم88728266,88715545
44سینما کریستالخیابان جمهوری‌ - خیابان لاله‌زار نو - تقاطع خیابان منوچهری33117675,33903121
45سینما گلریزخیابان سیدجمال الدین اسدآبادی - بین خیابان ٣٠ و ٣١88718713
46سینما ماندانامیدان امام حسین - خیابان دماوند - نبش کوچه بیهقی77410982
47سینما مرکزیجنوب غربی میدان انقلاب66928686
48سینما ملتضلع جنوب غربی میدان شهدا33124718
49سینما میلادمیدان شهدا - خیابان 17 شهریور33798873
50سینما نادرخیابان فردوسی جنوبی - کوچه باربد (ملی)33114795
51سینما ناهیدخیابان ١٧شهریور - دروازه دولاب33356809

دانلود گل آرش برهانی در دربی 70

دانلود گل آرش آقای گل در دربی 70....

جوووون من حال کردین.....آرش لنگ سوراخ کن .....                    

الان دایی قیافش دیدنیه...احتمالا کله پاس...

یادتونه بعد از بازی رفت چه مصاحبه هایی میکرد....من این باخت و قبول ندارم و 100 سال دیگه میگم نباختم و....منتظر بازی بعدی باشین...و... از این جور مذخرفات....

آرش آقای گل...



اینم کلیپ گل آرش آقای گل....البته از TV ضبطیده شده...








DOWNLOAD





دانلود ترانه زیبا از enya

دانلود ترانه فوق العاده زیبا از enya با نام M-ay-itbe

دانلود کن و ببین چه باحاله....من که همش دارم گوش میکنم....

فوووووووووق العادس......


DOWNLOAD

سال 90 مبارک



سال نو مبارک

دانلود ترانه لیلا پهلوی

دانلود ترانه لیلا پهلوی با صدای زیبا و دلنشین حامی به صورت فایل زیپ شده....

دانلود کنید ، گوش کنید و لذت ببرید....








پسورد فایل :  afshinm1991.blogsky.com




DOWNLOAD


شب بخیر کوچولو

دانلود ترانه شب بخیر کوچولو........یا همون گنجیشک لالا سنجاب لالا



DOWNLOAD

مترجم متن

مترجم مشهور پدیده که به سادگی متون و جملات انگلیسی شما رو به جملات فارسی ترجمه میکنه!
در نوع خودش تقریبا تک هست و نمونه ایی نداره و میشه گفت بهتر از دیگر نرم افزارهای ترجمه ماشینی هست.
قبل از نصب قلم های داخل پوشه Fonts رو به قسمت Fonts ویندوزتون کپی کنید.
Padideh Translator 8.0 + All Fonts : جدیدترین نسخه ی مترجم متون انگلیسی به فارسی پدیده است که محصول شرکت اصفهانی جویا می باشد. این مترجم نسبت به دیگر محصولات رقبای خود همچون پارس بهتر و راحت تر عمل می کند. یادم هست در زمان عرضه ی نخستین این برنامه ، گروه های امنیتی توانستند که به راحتی سیستم قفل گذاری این برنامه را تخریب کرده و نسخه ی کرک شده ی آن را وارد بازار نمایند. متاسفانه این بلا هم، سر نسخه ی جدید این برنامه افتاده است و گروه امنیتی ایرانی Unreal Age توانسته است نسخه ی 8 این برنامه را کرک کند. به هر حال امیدواریم که این حفره های امنیتی سریعتر از برنامه های خوبی نظیر پدیده حذف شود. حالا این مترجم پدیده چه هست و چگونه عمل می کند؟ مترجم پدیده متن انگلیسی را به فارسی ترجمه می‌کند. ترجمه به صورت لغت به لغت نیست و نمی‌بایست آن‌ را با نرم افزارهای حاوی فرهنگ انگلیسی به فارسی، فرهنگ های الکترونیکی و یا مترجم‌های جیبی اشتباه گرفت. یک میلیون لغت، اصطلاح و عبارت انگلیسی برای متون غیر تخصصی و 350 هزار اصطلاح،‌ لغت و عبارت انگلیسی در زمینه‌های مختلف تخصصی،تشکیل دهنده بانک اطلاعاتی مترجم پدیده است. این بانک عظیم اطلاعاتی با کمک فن‌آوری‌های اختصاصی انجام شده،‌ مترجم پدیده را قادر ساخته تا هر نوع متن انگلیسی در زمینه عمومی یا در زمینه‌های مختلف تخصصی را با رعایت دستور زبان فارسی ترجمه کند. مترجم پدیده از آخرین پیشرفت‌های هوش مصنوعی،‌ زبان شناسی و معنائی (Semantical) بهره‌مند است و ترجمه فارسی مطلوبی در اختیار استفاده کننده قرار می‌دهد. مترجم پدیده پس از دریافت متن انگلیسی آن را با سرعت 300 صفحه در دقیقه به فارسی ترجمه می‌کند. متن انگلیسی می‌تواند از طریق اسکنر، مودم، اینترنت، دیسک و یا تایپ برای مترجم پدیده فراهم گردد. متن ترجمه شده رامی‌توان از داخل مترجم پدیده و یا هر ویراستار مناسب دیگر ویراستاری و چاپ کرد. مترجم پدیده مجهز به ابزار کافی برای تسریع در امر ترجمه و انجام تحلیل‌های لازم می‌باشد.

برای نصب این برنامه لازم است که به نکات زیر توجه فرمایید:
فونتهای قرار داده شده در Folder را پیش از نصب برنامه در شاخه ی Fonts ویندوز خود قرار دهید.
زبان ویندوز خود را چنانچه فارسی است به انگلیسی برگردانید. برای این کار به داخل Control Panel رجوع کرده و در بخش Regional Language زبان قسمت های General و Advanced را به English تغییر دهید.

توجه :  درصورت ترجمه نکردن صحیح جمله در اثر استفاده زیاد از برنامه شما می توانید پوشه مورد نظر را پاک کرده و سپس برنامه را دوباره نصب کنید.
حجم 26.7 مگابایت




ترانه سوگ از دس دادن محمدرضا شاه

اینم یه آهنگ فوق العاده با حال از آقای نمیدونم کی (!!!!!) که برای محمدرضا شاه خوند زمانی که ایران و ترک کرد.....و به علت بیماری فوت کرد...







DOWNLOAD


9 درس زندگی از آنشتاین

۱- کنجکاوی‌تان را دنبال کنید: “من استعداد به خصوصی ندارم. فقط به شدت کنجکاوم.
درباره چه چیزی کنجکاو هستید؟ دنبال کردن کنجکاوی‌تان راز موفقیت‌تان است.

http://img.p30parsi.com/images/90511843311389415214.jpg

۲- پشتکار با ارزش است: “نه اینکه من خیلی باهوش باشم؛ بلکه با مسایل زمان بیشتری می‌مانم.
تا زمانیکه به هدف‌تان برسید، پشتکار دارید؟ اینشتین می‌خواهد بگوبد، تمام ارزش تمبر پستی به این است که با تمام نیرو به چیزی بچسبد، تا اینکه به مقصدش برسد. مانند تمبر پستی باشید، مسیری را که آغاز کردید به پایان برسانید. به یاد بیاورید که در جایی دیگر اینشتین گفته بود، “من برای ماه ها و سالها فکر می‌کنم و فکر می‌کنم. ۹۹ بار نتیجه اشتباه است. صدمین بار حق با من است.

۳- تخیل قدرتمند است: “تخیل همه چیز است. تخیل پیش نمایشی از جذابیت‌های آینده زندگانی است. تخیل با ارزش‌تر از دانش است.
آیا از تخیل‌تان استفاده می‌کنید؟ اینشتین می‌گوید تخیل با ارزش‌تر از دانش است. به یاد بیاورید که توماس ادیسون می‌گفت: “برای ابداع، به یک تخیل خوب و کپه‌ایی از آت و آشغال نیاز دارید.

۴- اشتباه کردن اتفاق بدی نیست: فردی که هرگز اشتباه نکرده، هرگز چیز جدیدی را امتحان نکرده است.
از اینکه اشتباه کردید، نترسید. اشتباه شکست نیست. اشتباهات می‌تواند شما را باهوش‌تر، سریع‌تر و بهتر کنند. در واقع شما زمانی موفق خواهید شد که دو چندان اشتباه کرده باشید.

۵- برای اکنون زندگی کنید: من هرگز به آینده فکر نمی‌کنم – آینده به زودی فرا خواهد رسید.
شما نمی‌توانید فورا آینده را دست خوش تغییرات کنید، بنابراین بسیار مهم است که تمام تلاش‌تان را برای “اکنون” وقف کنید.

۶- انتظار نتایج متفاوت نداشته باشید: حماقت این است که بارها و بارها کاری یکسان انجام دهید و انتظار نتیجه‌ای متفاوت داشته باشید.
شما نمی‌توانید کاری یکسان را هر روز انجام دهید و انتظار تفاوت در نتایجش داشته باشید. به عبارتی، برای ایجاد تغییر در زندگی بایستی در خودتان تغییراتی ایجاد کنید.

۷- حماقت و نابغگی: “تفاوت بین حماقت و نابغه بودن در این است که نابغه بودن محدودیت‌های خودش را دارد.

۸- یادگیری قوانین و سپس بهتر بازی کردن: “شما بایستی قوانین بازی را بیاموزید. و سپس بهتر از هر فرد دیگری بازی می‌کنید.
دو کار است که باید انجامش دهید: ابتدا باید قوانین بازی را که می‌خواهید بازی کنید بیاموزید. درست است، خیلی هیجان انگیز نیست اما حیاتی است. بعدا، شما بهتر از هر فرد دیگری بازی خواهید کرد.

۹- دانش از تجربه می‌آید: اطلاعات، دانش نیست. تنها منبع دانش، تجربه است.
دانش از تجربه می‌آید. شما می‌توانید درباره‌ی کاری بحث کنید، اما بحث کردن فقط درکی فیلسوفانه از آن کار به شما می دهد. شما بایستی در ابتدا آن کار را تجربه کنید تا بدانیدش. چه کنیم؟ تجربه بیاندوزید. وقت‌تان را خیلی بابت اطلاعات نظری صرف نکنید، بروید و کاری انجام دهید تا تجربه‌ایی با ارزش را کسب کنید.


یوسمتی پارک در کالیفرنیا یا آبشار آتشین آمریکا‍

این مکان سال ۱۸۹۰ به نام پارک ملی انتخاب و معرفی شد. اینجا مشهورترین مکان زمین از لحاظ زمین شناسی، چشمه‌ها‌ی آب گرم و آبشارها محسوب می‌شود و آبشار "آتشی" منطقه از زیباترین چشم انداز این منطقه است. چشم انداز فوق العاده این آبشار به خاطر بازتاب نور خورشید که از زاویه خاصی به آن می‌تابد ایجاد می‌شود. این منظره نادر را تنها می‌توان در دوره ۲ هفته ای در اواخر فوریه مشاهده کرد.

برای گرفتن چنین صحنه فوق العاده ای عکاس اغلب باید متحمل سالها صبر و رنج شود. دلیل این انتظار نیز این است که پیدایش این صحنه بستگی به برخی عوامل طبیعی دارد که در همان زمان باید به وقوع بپیوندد، پس شانس هم باید با عکاس یار باشد!

اولین عامل مربوط به شکل گیری آبشار است. این آب از آب شدن برف و یخی که از بالای کوه می‌آید تامین می‌شود. این یخ‌ها‌ بین ماه‌ها‌ی دسامبر و ژانویه تا آخر فوریه آب می‌شوند تا موقعی در اواخر فوریه که هیچ برفی برای آب شدن باقی نمی‌ماند.

عامل دوم مربوط به زاویه خاصی است که خورشید باید با آن درجه بر آبها بتابد تا چنین منظره ای پدیدار شود. موقعیت خورشید باید دقیقا در یک نقطه خاص در آسمان باشد. این اتفاق نیز فقط در ماه فوریه و چند دقیقه کوتاه در هنگام تاریکی شب روی می‌دهد. پس اگر روزی که آسمان ابری است به آنجا بروید یا اگر عاملی مزاحم جلوی خورشید را بگیرد مجبور خواهید شد از چهره ناراحت خودتان روبروی آبشار عکس بیندازید! بد نیست این حقیقت را نیز بدانید که آب و هوای پارک ملی اغلب اوقات غیر قابل پیش بینی است.



گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org



گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org





دوخورشید در اسمان زمین در سال 2012

«انفجار ستاره‌ای می‌تواند زمین را تا سال 2012 صاحب دو خورشید کند»، «دومین خورشید در راه است»، «ممکن است زمین به زودی خورشید دومی داشته باشد»، «دو خورشید برای زمین»! این تیترهای خبری را دیده‌اید؟
برخی روزنامه‌ها و سایت‌های خبری خارجی با استناد به اظهارات یک استاد فیزیک دانشگاه کویینزلند در گفت‌و‌گو با یک سایت استرالیایی، چند روزی است چنین تیترهایی را از احتمال مشاهده دو خورشید در آسمان زمین در پی انفجار ستاره‌ای سرخ‌رنگ و غول‌پیکر منتشر می کنند. به گفته آن‌ها، این پدیده دیدنی و خیره‌کننده ممکن است طی همین یکی دو سال آینده اتفاق بیفتد!

به گفته دکتر براد کارتر، ستاره غول‌پیکر یدالجوزا یا آلفا-جبار که به ابط‌الجوزا (Betelgeuse) نیز مشهور است، در آستانه انفجار ابرنواختری است و در صورت انفجار، تحت تاثیر نور بسیار زیاد آن برای مدتی زمین از دو خورشید برخوردار خواهد بود. به گفته وی در صورت حادث شدن این رویداد، مردم زمین شب و روزهای بسیاری را در این جشن ابرنواختری بیدار خواهند ماند؛ حال آن که بسیاری از مواد پخش شده در فضا در اثر این انفجار از کنار زمین عبور کرده و در معرض دید نخواهند بود.

توضیح عکس زیر: ستاره یدالجوزا، ستاره نارنجی رنگ بالای تصویر است. این تصویر را بابک امین تفرشی از قله گرگش کاشان، محل احداث رصدخانه ملی ایران گرفته است.

آسمان شب


کارتر می‌گوید در هنگام انفجار یک ستاره که معلوم نیست سال 2011 باشد یا 1002011، ابتدا شاهد بارش ذرات ریز نوترینو خواهیم بود که با این‌که 99 درصد انرژی ابرنواختر از طریق این ذرات گسیل می‌شود،‌ هیچ ضرری برای انسان‌ها ندارند.
انفجار ستارگان در اثر پدیده ابرنواختر پدیده‌ای کاملا شناخته شده و معمول در عرصه اخترشناسی است؛ اما نکته قابل تامل در خبر اخیر، رویکرد سایت استرالیایی منبع اولیه خبر و برخی سایت‌های انتشاردهنده آن است که با «هالیوودی کردن» و پر و بال دادن به اظهارات کارتر، خبر را به نحوی تنظیم کرده‌اند که این تصور در مخاطبان کم دقت ایجاد می‌شود که زمان انفجار این ستاره بسیار نزدیک (سال 2012) خواهد بود؛ رویکردی که شاید چندان بی ارتباط با خرافات مطرح در غرب درباره سال 2012 و فیلم‌ها و قصه‌پردازی‌های صورت گرفته در مورد آن نباشد.

دکتر رضا منصوری، استاد فیزیک دانشگاه صنعتی شریف و مجری طرح رصدخانه ملی ایران در گفت‌و‌گو با ایسنا با اشاره به این‌که انفجار ابرنواختری ستارگان به دلیل تحولات درونشان، پدیده‌ای طبیعی در روند حیات آنها از جمله ستاره یدالجوزا است، اظهار کرد: «مساله مهم این است که زمان این پدیده در ابعاد میلیون سال قابل تخمین است و ای‌که گفته شود چنین پدیده‌ای مثلا تا سال آینده به وقوع می پیوندد کاملا بی اساس و فاقد مبنای علمی است».
وی انتشار چنین خبری را ناشی از بی دقتی در نقل اظهارات فیزیک‌دان استرالیایی یا تمایل برخی به جنجال‌سازی به منظور کسب شهرت خواند و بر ضرورت توجه رسانه‌ها به مبانی روزنامه‌نگاری علمی و پرهیز از نقل مطالب غیرعلمی و شبه‌علم تاکید کرد.
یدالجوزا یا ابط‌الجوزا، ستاره‌ای با قطر 900 برابر خورشید (تقریبا به بزرگی مدار سیاره مشتری، 4 برابر بزرگتر از مدار سیاره زمین به دور خورشید) است که دومین ستاره پرنور این صورت‌فلکی جبار یا شکارچی است و 590 سال‌نوری از خورشید ما فاصله دارد. رنگ این ستاره نارنجی است و این شب‌ها در آغاز شب، می‌توان آن را در افق شرقی دید که بالاتر از سه ستاره کمربند جبار واقع شده و به سادگی قابل تشخیص است.

وضعیت این ستاره غول‌سرخ سال‌هاست که برای دانشمندان شناخته شده است. مرگ این ستاره به صورت انفجاری ابرنواختری طی هزاران سال آینده هم دور از ذهن نیست و مطمئنا در صورت وقوع این انفجار با توجه به فاصله نسبتا نزدیک این ستاره به زمین، منظره‌ای بسیار تماشایی خلق خواهد شد؛ اما واقعیت این است که فعلا نمی‌توان تخمین صحیحی از زمان مرگ باشکوه ابرغول قرمز شانه «شکارچی» داشت و تا آن زمان، طلوع قریب‌الوقوع خورشیدی دیگر تنها در آسمان وهم گرفته شبه‌علم و جنجال‌های رسانه‌ای قابل مشاهده است.

دانلود آهنگ لحظه سال تحویل

آهنگ لحظه سال تحویل اثر مرحوم علی اکبر مهدی پور








DOWNLOAD

3 شعر دوران دبستان

خوشا به حالت ای روستایی

چه شاد و خرم، چه باصفایی

در شهر ما نیست جز دود و ماشین

دلم گرفته از آن و از این

 در شهر ما نیست جز داد و فریاد

خوشا به حالت که هستی آزاد

ای کاش من هم پرنده بودم

با شادمانی پر می گشودم

می رفتم از شهر به روستایی

آنجا که دارد آب وهوایی



یکی روبهی دید بی دست و پای        فرو ماند در لطف و صنع خدای
بدین دست و پای از کجا می‌خورد؟   که چون زندگانی به سر می‌برد؟
که شیری برآمد شغالی به چنگ       در این بود درویش شوریده رنگ
بماند آنچه روباه از آن سیر خورد         شغال نگون بخت را شیر خورد
که روزی رسان قوت روزش بداد            دگر روز باز اتفاقی فتاد
شد و تکیه بر آفریننده کرد               یقین، مرد را دیده بیننده کرد
که روزی نخوردند پیلان به زور     کز این پس به کنجی نشینم چو مور
که بخشنده روزی فرستد ز غیب       زنخدان فرو برد چندی به جیب
چو چنگش رگ و استخوان ماند و پوست    نه بیگانه تیمار خوردش نه دوست
ز دیوار محرابش آمد به گوش        چو صبرش نماند از ضعیفی و هوش
مینداز خود را چو روباه شل               برو شیر درنده باش، ای دغل
چه باشی چو روبه به وامانده سیر؟        چنان سعی کن کز تو ماند چو شیر
گر افتد چو روبه، سگ از وی به است      چو شیر آن که را گردنی فربه است
نه بر فضله‌ی دیگران گوش کن                  بچنگ آر و با دیگران نوش کن
که سعیت بود در ترازوی خویش           بخور تا توانی به بازوی خویش
مخنث خورد دسترنج کسان           چو مردان ببر رنج و راحت رسان
نه خود را بیگفن که دستم بگیر           بگیر ای جوان دست درویش پیر
که خلق از وجودش در آسایش است      خدا را بر آن بنده بخشایش است
که دون همتانند بی مغز و پوست          کرم ورزد آن سر که مغزی در اوست
کسی نیک بیند به هر دو سرای           که نیکی رساند به خلق خدای


چشمه و سنگ 


جدا شد یکی چشمه از کوهسار 
به ره گشت ناگه به سنگی دچار 
به نرمی چنین گفت با سنگ سخت 
کرم کرده راهی ده ای نیکبخت 
گران سنگ تیره دل سخت سر 
زدش سیلی و گفت : دور ای پسر ! 
نجنبیدم از سیل زورآزمای 
که ای تو که پیش تو جنبم ز جای ! 
نشد چشمه از پاسخ سنگ ، سرد 
به کندن در استاد و ابرام کرد 
بسی کند و کاوید و کوشش نمود 
کز آن سنگ خارا رهی بر گشود 
ز کوشش به هر چیز خواهی رسید 
به هر چیز خواهی کماهی رسید 
برو کارگر باش و امیدوار 
که از یاس جز مرگ ناید به بار 
گرت پایداری است در کارها 
شود سهل پیش تو دشوارها

تصاویر سیاه و سفید

تصاویر سیاه و سفید بسیار زیبا






بقیه را در ادامه مطلب ببینین !

ادامه مطلب ...

دانلود آهنگ سریال معروف پوآرو


دانلود آهنگ سریال معروف پوآرو







DOWNLOAD


دانلود آهنگ پلنگ صورتی

دانلود آهنگ پلنگ صورتی






DOWNLOAD


دانلود موزیک یک جهان یک جام

برنامه یک جهان یک جام که یادتون هست.....؟؟؟!!!....دوران برگزاری جام جهانی 2010 ...




DOWNLOAD

زمستان در دانشگاه علوم و تحقیقات

امروز صبح که از خونه زدم بیرون دیدم بارون میاد....یه کم که رفتم بالا دیدم برف و بارون میاد.....وقتی رسیدم دانشگاه دیدم به به ..چه خبره..!!!!.....




سخنان بزرگان (3)


دنیا سراسر زیبائی و کمال است ، و ما کمتر متوجه می شویم. پاسکال

روان رنجور ، در طبیعت سبز دوباره پیوند خواهد زد و به زندگی خویش ادامه خواهد داد . ارد بزرگ

سعی کن آنچه مقدر است ، آرام تحمل کنی . سقراط

دیدار کسانی که دوستشان داری همیشه شادی آور است حتی درخواب . موتزارت


اگر در زندگی شما چیزی هست که از آن ناراضی هستید، ( مثلاٌ در زمینه روابط، سلامت جسمی ویا شغل ) هم اکنون تصمیم بگیرید که بلافاصله تغییری در آن به وجود آورید. آنتونی رابینز

پیوند از پس تنهایی رخ می دهد ، ارزش می یابد و توان را چندین برابر می کند ، پس باید هر پیوند پاکی را شاد باش گفت . ارد بزرگ

هنگامی که برای احساس کردن متکی بر تحریکات خارجی می شوید کنترل زندگی و نیز سرزندگی خود را به دست آن ها می سپارید . باربارا دی آنجلیس

خوشبختی شکل ظاهری ایمان است ،تا ایمان و امید و سخت کوشی نباشد ،هیچ کاری را نمی توان انجام داد . هلن کلر

اندیشمندان را شاید بتوان نادیده گرفت و یا بزور خفه شان نمود ! اما تاریخ ، گواه هزاران سال فریاد رسای آنان بوده و هست . ارد بزرگ

کسی که دارای عزمی راسخ است ،جهان را مطابق میل خویش عوض می کند . سقراط

یک زندگی مطالعه نشده ،ارزش زیستن ندارد . ژاک دوال

مردی که فکر نو دارد مادام که فکرش به ثمر نرسیده است آرام و قرار ندارد. هربرت اسپنسر

فکر نو بسیار ظریف و حساس است ،با یک ریشخند کوچک می میرد و کنایه ای کوچک آن را بسختی مجروح می کند. کارلایل

مشکلات بهره‌وری، ناشی از عملکرد بد کارکنان نیست بلکه ناشی از عملکرد بد مدیریت است. دمینگ

طبیعت ، آموزگار بزرگیست ، خردمندان از آن درس ها می گیرند . ارد بزرگ

میان مؤثر بودن (انجام کار درست) و کارآیی (انجام درست کار) تفاوت وجود دارد. پیتر دراکر

زیاد کار کردن مهم نیست، درست کار کردن مهم است. پاره تو

«تجربه» یک معلم سخت‌گیر است: اول امتحان می‌کند، بعد درس می‌دهد. ورنون لاو

برای آن کس که ایمان دراد ، نا ممکن وجود ندارد. رابینز

مانند کودکان، فضول و کنجکاو باشید . افراد کنجکاو هرگز کسل نمی شوند ، و در نظرآنها زندگی ، مطالعه پایان ناپذیر خوشی هاست. آنتونی رابینز

خرد ابزار توانایست و خردمند با فر دانش و اندیشه پاک خویش می آفریند ، او زایشگر رخدادهای امروز و فرداهاست . ارد بزرگ

زندگی با عشق مستلزم جرات شهامت و تهور روحی بزرگی است . باربارا دی آنجلیس

اراده بهترین راهنمای طبیعت است. اسمایلز

هر آن می تواند آغازی دوباره در زندگی ما باشد ، پس هیچ وقت پایانی پیش روی ما نیست . ارد بزرگ

اتلاف وقت ، خودکشی واقعی است. یونگ

زیبائی که با فضیلت توام نباشد، گل بی عطر وبوئی را ماند. ویکتورهوگو

با رسیدن به نقطه هدف ، هدف دیگری آغاز می شود. جان دیوئی

پیمان ها در هنگامه نیازها بسته می شود  ، و آنگاه که پاره شود چیزی جز پلشدی و زبونی بر جای نمی ماند . ارد بزرگ

آنانکه گذشته را به خاطر نمی آورند محکوم به تکرار آنند . سانتایانا

بزرگی و تنها ، و آبی و در اوج . آسمانی انگار . آندرومدا

شاید در کوتاه مدت بدگویان به هدف خود نزدیک شوند اما در بلند مدت رسوای جهانند . ارد بزرگ

دنیا از آن کسانی است که حرارت و انرژی دارند. ناپلئون

بشریت به ظاهر نیست ، به باطن است. تولستوی

مردانگی تنها به مرد بودن نیست ؛ به همت و گذشت است. هگل


بدگویان را تنها بگذارید تا درون مایه چرکین آنها شما را نابود نسازد . ارد بزرگ

تواضع بیجا ، آخرین حد تکبر است. لابرویر

همه خوبند اما نه برای همه کار . مثل اسپانیائی

آنانکه هنجار وجودیشان در نابودی داشته های دیگران است و خود بی میوه اند را باید به کارهای بدنی واداشت تا بدین گونه خیری برای همگان و خویش داشته باشند . ارد بزرگ

برای شب پیری در روز جوانی چراغی باید تهیه کرد. پلوتارک

مرد بزرگ برخود سخت می گیرد و مردکوچک به دیگران. کنفوسیوس

شایستگان بالندگی و رشد خود را در نابودی چهره دیگران نمی بینند. ارد بزرگ

هر کار بزرگ در آغاز محال بخ نظر می رسد. کارلایل

ارد بزرگ :

شواهدی که نمایشگر ماندگاری و جوانی نظام سیاسی هستند :

1- همبستگی و از خود گذشتگی ملی بین توده
2- همراهی اهل فرهنگ و اندیشه با دستگاه اداره کشور
3- بالندگی و پیدایش اهل خرد
4- گردش نخبگان در اداره کشور بدون چالش گسترده داخلی
5- مهم بودن رخدادهای درونی کشور برای مردم
6- رشد سرودهای حماسی و ملی
7- امید به آینده نزد توده مردم
8- مردم اداره کنندگان کشور را پیشرو و پاک می بینند
9- بها دادن به هم دیگر برای اداره کشور بر اساس تواناییها
10- در اندیشه جوانان ، قهرمانان زنده و در زمان حال هستند .
11- دلگرمی همگانی نسبت به گذشتن از چالش های پیش روی کشور
12- پرهیز جوانان از گوشه نشینی و انزوا
13- همراهی مردم با نخبگان دستگاه فرمانروایی

شواهدی که نمایشگر فروپاشی و پیری نظام سیاسی هستند :

1- رشد هزل و جک بین مردم
2- رشد بی تفاوتی بین هنرمندان و اهل فرهنگ نسبت به دستگاه اداره کشور
3- منزوی شدن خود خواسته اهل خرد
4- سردی همگانی نسبت به رخدادهای سیاسی کشور
5- مهم شدن تحولات برون مرزی برای مردم
6- پناه بردن به غزلیات و شعر های بی بنیاد و سکر آور
7- عدم امید به آینده نزد توده
8- لکه دار شدن بزرگان و سروران توده ملت ( آنهایی که زمانی توانایی بسیج همگانی را داشته اند )
9- رشد طایفه گری در درون سیستمهای اداری و خصوصی کشور
10- پناه بردن جوانان به ابرمردان تاریخ برای پوشش ضعفهای زمان خودشان
11- نگاه شک آلود و تیره مردم به رخدادهای کشور
12- رشد گسترده صوفی منشی
13- سیر قهقرایی و دشمنی بین نخبگان مورد تایید ساختار سیاسی و توده مردم

محبت را فراموش نکنیدو آن را ناچیز نشمارید. افلاطون

ارتباطات نه تنها جوهره حیات انسانی است بلکه مایملک حیاتی زندگی اوست. جان پیس

دریاها نماد فروتنی هستند . در نهاد خود کوه هایی بلندتر از خشکی دارند ولی هیچ گاه آن را به رخ ما نمی کشند . ارد بزرگ

بدون دانستن اینکه کیستم وچرا اینجا هستم ، زندگی ناممکن است. تولستوی

اگر هنجارهای سرزمینها نیرومند باشند انتقام هم گم می شود . ارد بزرگ

خدایا هنر چقدر بلند وعمر چه اندازه کوتاه است. گوته

روح انسانی ، واقعاٌ تسخیر ناپذیر است. آنتونی رابینز

خردمندان ترس را هم به بازی می گیرند . ارد بزرگ

آن نوع از عشق که فراتر از بدن و جسم ماست هنگامی ظهور می کند که با تمام وجود - و نه تنها با جسم خود - به معشوق عشق بورزیم. این عشق برتر تنها هنگامی خود را نشان می دهد که با فکر و ذهن و قلب و روح خود به فکر و ذهن و قلب و روح معشوق عشق بورزیم سپس تمامی سلول های بدن ما از عشق به معشوق خواهد لرزید.این همان عشقی است که در ایثار و از خودگذشتگی نهفته است . باربارا دی آنجلیس

هرکس مرتکب اشتباهی نشده ، اکتشافی هم نکرده است. گالیله

با خرد ، به سرچشمه ها بیاندیش . آدمی گاهی سرآغاز را اشتباه می گیرد ، برسان زمانی که رودها را سر چشمه  دریاها می نامد ، حال آنکه ابرها از دریاها برمی خیزند و  رودها و چشمه ها را لبریز می کنند . ارد بزرگ

آینده ها بنظر بزرگ جلوه میکنند ولی وقتیکه گذشتند می فهمیم که ناچیز بوده اند. مترلینگ

تجربه درسی است گرانبها که ارزش آن ازکلیه دروس مهم اساتید عالیقدر بالاتر است. سیسرون

سیاسیون وقتی دشمن یک خواسته پایدار مردمی هستند ، بهترین گزینه ایی که برای نابودی آن اجرا می کنند این است که : پیشتر آفات آن را خوب بپرورند و سپس آن درخواست همگانی را با آفاتی که ساخته اند آزاد می سازند . ارد بزرگ

انسان هیچوقت بیشتر ازآن موقع خو را گول نمیزند که خیال میکند دیگرانرا فریب داده است. لارشفوکو

انسان درهرکار باید بداند کجا باید ترمز کرد. مثل فرانسوی

پیشرفت تنها در سایه آمادگی همیشگی ما بدست می آید . ارد بزرگ

آنکه تندرستی دارد امید دارد و آنکه امید دارد همه چیز دارد. مثل عربی

نمی گویم دستخوش هیجان نشو، اما خودت را به آتش هیجان ها نسوزان. مثل انگلیسی 

مردیکه کوه را ازمیان برداشت کسی بود که شروع به برداشتن سنگریزه هاکرد. مثل چینی

گفتگو با آدمیان ترسو ، خواری بدنبال دارد. ارد بزرگ

مقصود واقعی از داشتن هدف آن است که ضمن تعقیب هدف، شخصیت شما به عنوان یک فرد انسانی نیز ساخته شود . پاداش واقعی شما شخصیتی است که به عنوان یک انسان ، پیدا می کنید. آنتونی رابینز

هر گاه زندگی با عشق و شور را بر می گزینید زندگی نیز عشق و شور خود را برای شما بر خواهد گزید . باربارا دی آنجلیس

بردباری بهترین سپر در روزهای سخت و ناپایداریست . ارد بزرگ

اگر بزرگی و عظمت را آرزو میکنی آنرا فراموش کن و دنبال حقیقت برو آنگاه بهر دو خواهی رسید هم حقیقت و هم عظمت.... سنگا

اشخاص عاقل وبا اخلاق هرگز کلامی برزبان نمی آورند که احساسات دیگران را جریحه دار سازند. اسمایلز

در پشت هیچ در بسته ای ننشینید  تا روزی باز شود . راه کار دیگری جستجو کنید  و اگر نیافتید همان در را بشکنید . ارد بزرگ

اشتباه را تصحیح نکردن خود اشتباه دیگریست. کنفوسیوس

هر چه بیشتر بربار حافظه بیفزائید حافظه تان قویتر میگردد و هرچه بیشتر بآن اعتماد کنید قابل اعتمادتر میگردد. توماس دوکوئین

نه چندان نرمی کن که برتو دلیر شوند ونه چندان درشتی که ا زتو سیر گردند. سعدی

خویش را خوار نکنیم و اگر ارزشش را بدانیم هیچگاه در برابر یاوه گویان آسیب پذیر نخواهیم بود . ارد بزرگ

شما خود منشا همه عواطف و احساساتتان هستید. در هر لحظه که بخواهید می توانید آنها را ایجاد کنید و یا تغییر دهید. آنتونی رابینز

به گونه ای از عشق و شور خود مراقبت و پاسداری کنید که گویی گرانبها ترین دارایی شماست . باربارا دی آنجلیس

بسیاری در پیچ وخم  یک راه مانده اند و همواره از خویشتن می پرسند : ما چرا ناتوان از ادامه راهیم . بدانها باید گفت می دانی در کجا مانده ای؟ همانجای که خود را پرمایه دانسته ای. ارد بزرگ

اگر سخن چون نقره است ، خاموشی چون زر پر بها ست. لقمان حکیم

مرد پرهیزکار ، هرگز پارسایی خود را نمی سنجد. پاسکال

درون ما با تمام جزئیات ، از نگاه تیزبین اهل خرد پنهان نیست .  ارد بزرگ

اگربه خاموش کردن آتش میروی، لباس علفی برتن مکن. مثل چینی

انسان درهرکار باید بداند کجا باید ترمز کرد. مثل فرانسوی

وارونگی آدمیان و جانوران در پویایی اندیشه و دانش  است ولی آدمی هر دم می تواند به رفتار و خوی بسیار بربرگونه دست یابد و دست به هر بزهی بزند که پلیدترین جانوران هم در بایسته ترین هنگامه از انجام آن می پرهیزند . ارد بزرگ

آنکه بیش ا ز اندازه محتاط است بسیار کم کار انجام میدهد. شیللر

باید از بدی کردن بیشتر بترسیم تا بدی دیدن. ابوالعلا

مهمتر از امنیت بیرونی ما ، امنیت درونی ماست . هیچ ارتشی نمی تواند نا امنی درون فرو ریخته مان را بهبود بخشد . تنها خود ما هستیم که می توانیم آن را سامان بخشیم . ارد بزرگ

آنجا که طبیعت توقف می کند هنر آغاز می شود. ویل دورانت

آن چه هستی ، باش . نیچه

اگر دیگران را با زیباترین منشها و صفات بخوانیم چیزی از ارزش ما نمی کاهد بلکه او را دلگرم ساخته ایم  آنگونه باشد که ما می گویم .   ارد بزرگ

غیر ممکن ها را انجام دادن نوعی لذت است . والت دیسنی 

انسانیت نیازمند حقیقت است . بیکن 

صفات هر کس مربوط به محسنات و نقایص اخلاقی دوستان اوست. کارلایل

مرد بزرگ دیر وعده می دهد و زود انجام میدهد . کنفوسیوس

کسی که درد روشنگری و بازگویی تجربه را ندارد خود نیز زمانی برای بهره از آن را نخواهد یافت .  ارد بزرگ

بسیاری از مردم ، گناه نارسائیهای زندگی خود را به گردن وقایع و اتفاقات می اندازند . در حالی که آنچه زندگانی ما را شکل می دهد، خود آن وقایع نیست، بلکه معنایی است که به آن رویدادها می دهیم . آنتونی رابینز

پیرزن 69ساله، پیرترین دی.جی جهان!!!

روت فلاورز پیرزنی است که دست به کاری زده است که کمتر کسی آن را انجام می‌دهد. این زن 69ساله به عنوان پیرترین دی‌جی جهان شناخته می‌شود.






او که هم اکنون لقب «مادر راک» را دارا می‌باشد کارهای جالبی انجام می‌دهد. او لباس‌های ورزشی و اسپرت به تن می‌کند و همواره خود را همراه مد روز پیش می‌برد.





روت ملیتی انگلیسی دارد اما هم اکنون در کلوب‌های فرانسه توانسته طرفداران زیاد بدست آورد.
ماجرای دی.جی شدن این خانم به جشن تولد نوه‌اش مربوط می‌شود. 4سال پیش یعنی زمانی که او 65سال داشت به جشن تولد نوه‌اش در یک کلوب شبانه در لندن برگزار شد رفت و در آنجا به موسیقی علاقمند شد. او با نوه‌اش صحبت کرد و گفت که می‌خواهد به یک دی.جی تبدیل شود.







او می‌گوید مدتی طول کشید تا نوه‌اش را متقاعد کند اما سرانجام اصول اولیه موسیقی را آموخت و هم اکنون به یک دی.جی حرفه‌ای تبدیل شده است. او می‌خواهد در یک خانه سالمندان کنسرتی را برگزار کند!!





























حالگیری گوگل از اعراب وحشی

کلمه الخلیج ع/ر/ب/ی  را از   زبان ع/ر/ب/ی به انگلیسی ترجمه میکند 



برترین دانشگاه های کشور معرفی شدند



news1293615694.jpg

رئیس مرکز منطقه ای اطلاع رسانی علوم و فناوری نتایج رتبه بندی دانشگاههای کشور را اعلام کرد و گفت: بعد از قرار گرفتن اسامی دانشگاهها در سایت رتبه بندی توسط معاونت پژوهشی و فناوری وزارت علوم تحقیقات و فناوری، 10 دانشگاه به مجلس معرفی می شوند تا از بودجه ویژه برای رشد و پیشرفت آموزشی و پژوهشی خود استفاده کنند. به گزارش خبرگزاری مهر، دکتر جعفر مهراد در حاشیه اولین همایش ملی مدیریت پژوهشی و فناوری کشور در سالن اجلاس سران کشورهای اسلامی با اعلام این خبر اظهار داشت: از بین 70 دانشگاه وزارت علوم که در این رتبه بندی شرکت کردند دانشگاه تهران رتبه اول ، شریف رتبه دوم، صنعتی امیرکبیر رتبه سوم، علم و صنعت رتبه چهارم، تربیت مدرس رتبه پنجم و دانشگاه شیراز رتبه ششم را کسب کردند.

وی افزود: همچنین از بین 43 دانشگاه وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی 30 دانشگاه در این رتبه بندی شرکت کردند که علوم پزشکی تهران رتبه اول، شهید بهشتی رتبه دوم، شیراز رتبه سوم، تبریز رتبه چهارم و علوم پزشکی اصفهان رتبه پنجم را بدست آوردند.

رئیس مرکز منطقه ای اطلاع رسانی با ابراز تأسف از اینکه واحد علوم، تحقیقات، بزرگترین واحد دانشگاه آزاد اسلامی در این رتبه بندی شرکت نکرد و می توانست با شرکت در این رتبه بندی اثر مثبت و مؤثری بر جای بگذارد، گفت: از بین 171 واحد  دانشگاههای آزاد اسلامی که در این رتبه بندی شرکت کرده اند، رتبه اول واحد تبریز، رتبه دوم واحد تهران مرکزی، رتبه سوم واحد کرج  و رتبه چهارم را واحد تهران شمال کسب کردند.

وی افزود: بیش از 50 درصد از امتیازاتی که دانشگاهها در این رتبه بندی کسب کرده اند از شاخصهای A1 و A 2 که  مربوط به حجم پژوهش است، می باشد.

مهراد همچنین از مأموریت ایران در رتبه بندی دانشگاههای جهان اسلام در سال 2011 خبر داد و  گفت: در مسابقه علمی آوریل 2011 بعد از تصویب وزرای آموزش عالی کشورهای اسلامی در خصوص شاخص های رتبه بندی، ایران به مأموریت پایگاه استنادی علوم جهان اسلام و ترکیه به مأموریت سسریک، مرکز آمار و آموزش و تحقیقات آیسسکو در آنکارا این رتبه بندی را بر عهده خواهند داشت.

وی افزود: بعد از این رتبه  بندی، 20 دانشگاه برگزیده و به بانک توسعه  اسلامی برای استفاده از بورس این بانک معرفی می شوند.

رئیس پایگاه استنادی علوم جهان اسلام با تأکید بر حضور فعال دانشگاههای ایران در این رتبه بندی گفت: حجم تولید علم، پذیرش دانشجویان و اساتید خارجی در دانشگاهها نسبت دانشجو به استاد بر طبق استاندارد 1 به 18، اعزام دانشجو به خارج از کشور و تحصیل مدرک  PHD از جمله راهکار های موفقیت در رتبه بندی دانشگاههای جهان اسلام است

سرود ملی زمان شاهنشاهی

ااینم سرود ملی زمان حکومت شاهنشاهی....




DOWNLOAD

جام جهانی (1)

یکی از آهنگ جام جهانی 2010 آفریقای جنوبی ....








DOWNLOAD



دانلود ترانه دلم گرفت ای هم نفس

ترانه فیلم سام و نرگس از خواننده خوش صدا حمید حامی ...



DOWNLOAD



آلودگی هوای تهران

آلودگی تهران....امروز سه شنبه 7 دی.......دانشگاه علوم و تحقیقات....مرکز تحقیقات فیزیک پلاسما...

به محور جداسازی دو رنگ آسمان توجه کنید.....



چقدر هوا پاکه هاااااااااااااا 



کریسمس در ایتالیا

سال نو میلادی بر همه مبارک باد


ماه ژانویه شروع شده و مردم ایتالیا هم مثل اغلب مردم نقاط دیگه دنیا، خودشونو واسه ایام کریسمس ْآماده کردند و باز جملاتی مثل کریسمس مبارک ( Buon Natale! ) یا سال نو مبارک (Felice Anno Nuovo!)، داره دوباره سر زبونا میافته. اگه موافقید بیایید باهم یه مروری به آداب و رسوم مردم ایتالیا تو این ایام داشته باشیم .

 
Regali di Natale
کادوهای کریسمس 

اغلب ایتالیایها کادوهاشونو صبح روز کریسمس یا بعد از ناهار باز میکنن، هرچند بعضی ها تا روز epifania یعنی ظهور حضرت عیسی (ع)، روز 6 ژانویه صبر میکنن . 

اگه بچه ها طی سال خوب بوده باشن یه la calza (جوراب) رنگی بلند، پر از i dolciumi(شکلات و شیرینی) جایزه میگیرن اما اگه تو جورابشون il carbone (ذغال) باشه که از شکر سیاه درست شده، معلومه که اصلا بچه خوبی نبودن !

بر خلاف کشورهای دیگه تو ایتالیا این بابا نوئل (Santa Claus) نیست که واسه بچه ها هدیه میاره، بجاش جادوگر مهربونی به نام بفانا (La Befana )، واسه بچه ها هدیه و شیرینیجات میاره.
تو ونیز و من توا (Mantova) بجای همه اینا، سانتا لوچیاس که (Santa Lucia) زحمت هدیه اوردنو میکشه.


Gesu' Bambino

نا گفته نمونه که تو بعضی مناطق به عیسی کودک (Gesu' Bambino) معتقدند. با تمام این احوال امروزه تقریبا 90 درصد ایتالیاییها به بابا نوئل(Babbo Natale) هم اعتقاد دارن .

Cibi e Bevande
غذا و نوشیدنی

اساس روز کریسمس تو ایتالیا، خانواده، عشق و غذاست (la famiglia, l'amore e il cibo)!
غذای
جشنهای ایتالیایی، تو هر ناحیه متفاوته، هرچند چیزای مشترکی هم دارن. رسم
کاتولیکها اینه که شب عید گوشت نخورن، واسه همین تو مهمونیهای کریسمس اغلب
ماهی سرو میشه. بعضی خانواده ها ممکنه بیش از 20 نوع غذای دریایی آماده
کنن! تو رم و جنوب ایتالیا کاپیتونه (il capitone) که از مارماهی سرخ شده درست میشه، یکی از غذاهای مورد علاقه اس.

ایتالیاییها واسه مراسم عشای ربانی نیمه شب 24 و 25 دسامبر ، به کلیساها میرن.

ایتالیاییها واسه ناهار (il pranzo) روز کریسمس اهمیت زیادی قائلند و تا میتونن کشش میدن.
غذاهای لذیذی مثل نون برشته با جیگر (crostini)، سوپ رشته فرنگی (tortellini) با آب جوجه و سوپ معمولی (brodo)، همراه با خوراک پاچه خوک (lo zampone)، یا کوتکینو (il cotechino) که سوسیس خوک هست، از غذاهای رایج شمال ایتالیا هستن. البته این خوراکها با گوشت بره (l'agnello) و مخلفاتی مثل پوره سیب زمینی و عدسی (lenticchie) هم پخته میشن. ترتللینی، کوتکینو و لنتی کیه تو لیست شام شب عید هم حضور دارن.

il torrone

از دسرهای شیرین ایتالیایی هم میشه به نان بادامی (il torrone) و پنت تونه (il panettone)، یه کیک سبک میلانی که با میوه ها و انگورهای شیرین شده پر شده، اشاره کرد.

 
pandoro panettone

کیک اصلی روز کریسمس هم که بهش پندورو (il pandoro) میگن، نون طلایی داره و شبیه همین کیک میلانیه با این تفاوت که توش از اون میوه های شیرین شده نداره.
یه مدل کیک دیگه به نام پن فورته (il panforte)
که از نون زنجبیلی، فندق، بادوم و عسل درست شده هم رایجه. در حقیقت بیشتر
شیرینجات کریسمس، فندق و بادوم دارن، چون طبق عقاید قدیمی خوردن این چیزا
به تولید مثل کمک میکنه و باعث افزایش جمعیت و خانواده میشه.

Abitudine Curiose
آداب و رسوم ویژه

تو بیشتر شهرهای کوچیک، صحنه های کوچیکی از محل تولد حضرت عیسی (ع) درست میشه و چند نفر هم نقش کاسبای قدیمی، مثل چاقو تیز کنی و زین سازی رو بازی میکنن. فلوت زنا (zampognari) با نی انبون و فلوت و قره نی، ترانه های کریسمس رو اجرا میکنن.

نوازنده های دوره گرد، تو مناطقی مثل آبروتزو (Abruzzo) و کالابریا (Calabria) با ژاکتهای قرمز روشن و کلاهای لبه پهن کاکل قرمزی از کوهستانا پایین میان. تو رم این نوازنده ها رو میتونید تو بازارهای کریسمس میدان باستانی ناونا (Piazza Navona) روی پله های اسپانیایی یا ورودی میدان سنت پیتر ببینید. Canto di Natale


سرود کریسمس

Astro del Ciel’ یا ستاره آسمان، یکی از سرودهای رایج ایام کریسمس تو ایتالیاست.

چند تا sms کریسمس


one night you wake up and a big fat male is trying to put you in a sack please don’t be afraid because i told
santa all i want for christmas is you
اگه یه شب بیدار شدی و دیدی یه مرد چاق و گنده داره تورو توی کیسش میزاره لطفا نگران نشو. چون من به بابا نوئل گفتم تورو برای کریسمس میخوام!



Lets welcome the year which is fresh and new,Lets cherish each moment it beholds, Lets celebrate this blissful New year. Merry X-mas
بیا به سالی که جدید و تازست خوشامد بگیم، بیا تک تک لحظه هاشو گرامی بداریم، بیا این سال نوی پربرکت رو جشن بگیریم. کریسمس مبارک
………
.
.
.
Christmas is not a time nor a season, but a state of mind. To cherish peace and goodwill, to be plenteous in mercy, is to have the real spirit of Christmas
کریسمس نه یه زمانه و نه یه فصل، بلکه یک یادبوده،در واقع گرامی داشتن صلح و حسن نیت، رحیم و بخشنده بودن، باعث میشه روح واقعی کریسمس رو لمس کنیم.
.
.
.
There is no ideal Christmas; only the one Christmas you decide to make as a reflection of your
values, desires, affections, traditions
هیچ کریسمسی ایدآل نخواهد بود مگر اینکه تو تصمیم بگیری اون رو به بازتابی از ارزش ها، خواسته ها، علاقه ها و قوانین خودت تبدیل کنی.
.
.
.
Joy resounds in the hearts of those who believe in the miracle of Christmas!
Wishing you all the peace, joy, and love of the season! Season’s Greetings!
لذت در قلب کسانی که به معجزه ی کریسمس اعتقاد دارند بازتاب میکند.
برای تو تمام صلح ، لذت و عشق این فصل رو آرزو میکنم . تغییر فصل رو بهت تبریک میگم
.
.
.
A silent night, a star above, a blessed gift of hope and love. A blessed Christmas to you
یه شب ساکت و آروم، یه ستاره بالای سرت، یه هدیه ی پر برکت از امید و عشق. یه کریسمس پر برکت برای تو
.
.
.
Christmas may be many things
or it may be a few.
For you, the joy
is each new toy;
for me;
it’s watching U.
کریسمس میتونه خیلی چیزا باشه
یا میتونه چیز خاصی هم نباشه!
برای تو هر اسباب بازی جدیدی میتونه لذت آور باشه
و برای من کریسمس یعنی دیدن تو!
.
.
.
Two things upon this changing earth can neither change nor end; the splendor of Christ’s humble birth, the love of friend for friend.
دو تا چیز که توی چرخش زمین نه تموم میشه و نه تغییر میکنه، یکیش شکوه تولد عیسی مسیحه و یکیش عشق دوست به دوسته!